موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از محمد برزگر

«شعرِ عرشی»، درآمدی بر وضعیت شعر دینی امروز

21 مرداد 1392 17:20 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.71 با 7 رای
«شعرِ عرشی»، درآمدی بر وضعیت شعر دینی امروز

شهرستان ادب: یادداشتی که می خوانید، نگاه شاعر و پژوهشگر محترم اهل مرودشت استان فارس، آقای «محمد برزگر» است درباره شعر آیینی و مجال بروز و ظهورش در روزگار ما. «برزگر» خود از شاعرانی ست که در حوزه شعر آیینی و شعر دفاع مقدس تجربه های موفق و درخشانی داشته است.


نام‏گذاری «شعر آیینی» از آن دسته نام‏گذاری‏هاست که بر «تعریفِ اجمالی» تکیه دارد. و اهل منطق تا امروز از این مدّعا کوتاه نیامده‏اند که: «تعریف باید جامع و مانع باشد». در واقع، عبارت «شعر آیینی»، که این روزها برای نامیدن شعر دینی شایع است، نام‌گذاری سهل‌انگارانه‌ای‏ست؛ زیرا گستره‌ی معنایی «آیین» وسیع‌تر از «دین» است. از این رو شاید بهتر باشد که ما در این مقال، شعر دینی را عجالتاً همان «شعر دینی» بنامیم. با این تعبیر، شعر دینی با دو خصوصیت عمده شناخته می‏شود: «اوّلاً شعریت و ثانیاً محتوای دینی». روشن است که هر نوعی از شعر، ابتدا باید شعریت داشته باشد. گفت: «آدمی را آدمیّت لازم است» و قس علی هذا شعر را. پس شرط نخستِ هر گونه از شعر، ابتدائاً شاعرانگی اثر است. و طبعاً (فارغ از تعدّد دعاوی در تعریف شعر و شعریت) مقصود از لزوم شاعرانگی متن، آن است که واجد ویژگی‌های شناخته‌شده‌ای باشد که آن را از مقاله و مقامه و خطابه و گونه‌های دیگر ادبی جدا کند. این‌جاست که دست کم پای تخییل و نگاه شاعرانه به جهان به میان می‌آید. امّا شرط دوم برای این‌که شعری را «دینی» بنامیم، این است که محتوای آن، ارجاعی به دین داشته باشد؛ به اسوه‌های دین، به کارکردهای دین، و به غایات دین. با این حساب، شاید بتوان با اغماض، همه‏ی سروده‌هایی را که رویه و ظاهر دینی ندارند امّا در باطن و ریشه‏ی اندیشگی‌شان وجهی از «توصیه به نیکی» و «توصیه به زندگی معنائاً برتر» را در بر دارند نیز «شعر دینی» دانست. مقصود از «توصیه» هم لزوماً «اندرز» نیست؛ بلکه تخییلی‌ست که هر شعری در جان مخاطب برمی‌انگیزد.1

اهالی پیگیر شعر معاصر فارسی می‏دانند که دهه‏های اخیر، نقطه‏ی عطفی در تاریخ شعر دینی فارسی بوده است. در حقیقت چه در دوران شیوع شعر مبارز پیش از انقلاب اسلامی و چه در زمان آفرینش اشعار دفاع مقدس، پیرنگ شعر اصیل و پیشروِ فارسی، عموماً ارجاعات دینی بود؛ حدّاقل به این دلیلِ ساده که شاعران به واسطه‏ی زمینه‏های دینی ذهن مخاطبان خود می-توانستند پذیرش منویات مورد نظر خود را تسهیل کنند. امّا فراتر از این دلیل روبنایی، بدون تردید، هم‏سو بودن جنبش عدالت‏خواهانه و حق‏طلبانه‏ی مردم ایران در چند دهه مبارزه که منجر به پیروزی انقلاب تاریخی ایران اسلامی شد، با جان-مایه‏ی حق‏جوی دین، اینچنین رنگ و بویی دینی به شعر مبارز ایران در سال‏های پیش از انقلاب اسلامی بخشید و همین رویّه در سال‏های پس از انقلاب نیز پی گرفته شد. این‏گونه بود که پس از انقلاب اسلامی نیز نهال شعر دینی بار دیگر احیا شد و جان گرفت و بالید و هر روز رشیدتر شد. نباید از خاطر برد که رویکرد غالب جریان شعر «جهان» در طول یک قرن پیش از انقلاب اسلامی در ایران، رفتن به سوی «تهی شدن شعر از معنا» و «شانه خالی کردن شعر از رسالت پیام‌رسانی» بود. سیر رگه‌هایی از شعر آوانگارد فارسی بعد از نیما تا پیش از انقلاب هم تا حدودی گواه همین معناست. امّا در حقیقت، با آغاز مبارزات دینی ـ سیاسی مردم ایران و نهایتاً با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران، نگاه‌ها بار دیگر به طور جدّی به میراث دینی ادب فارسی معطوف شد؛ شاعران به مرور و آسیب‏شناسی و بازروایی موضوعات دینی از دیدگاه امروزین خود پرداختند و پژوهش‏گران نیز به نوبه‏ی خود غبار از چهره‏ی میراث شعر ریشه‏دار دینی در ادب پارسی زدودند. از این حیث، یکی از وجوه اهمیت جریان شعر انقلاب (که بخش اعظمی از آن صبغه‏ی دینی داشت)، همین حرکت کردن خلاف جریان قهقرایی ادبیات معاصر جهان، و دوباره برافراشتن پرچم «معنا» بود. شعر انقلاب اسلامی، در واقع در برابر بی‏تفاوتی شبه‏هنرمندان لاقید سینه سپر کرد و جریانی تازه پی نهاد. 

بلافاصله پس از خیزش عظیم و حق‏طلبانه‏ی مردم ایران اسلامی که با پیروزی 22 بهمن‏ماه 1357 تثبیت شد، هشت سال دفاع مقدس نیز با نیم‌نگاهی به «کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا» موجب تشدید همذات‏پنداری عموم مردم ـ و البتّه شاعران و فرهیختگان که چشم بینا و جان مُدرک جامعه‏ی خویش‏اند ـ با وجوه کلامی و تاریخی دین، به‏ویژه حماسه‏ی عاشورا گردید و در نتیجه، شعرهای حماسی ملّی را بیش از پیش با روحیات دینی گره زد. به این اعتبار، شعر دینی در سال‌های پس از انقلاب، عمده‌ترین گونه‌ی شعری ما بوده و سیطره‌ی خود را بر شعر فارسی حفظ کرده است. حتّی بسیاری از اشعار مربوط به جنگ (که به «شعر دفاع مقدّس» شهرت دارند) و «شعر اعتراض» نیز با نگاهی دینی سروده شده‌اند. و در مجموع می‏توان ادّعا کرد که بخش عظیمی از شعر اجتماعی پس از انقلاب از چاشنی «زاویه‌ی دید دینی» و «المان‌ها و موتیف‌های دینی» بی‌بهره نبوده است. 

با این‌که حجم عظیمی از میراث شعر فارسی آمیخته با منویات دینی‌ست، امّا به جرأت می‌توان گفت که شعر دینی فارسی در دهه‏های اخیر، لااقل از حیث کمّی از دستاوردهای قرن‏های پیشین پیشی گرفته است و حدّاقل درباره‌ی سه رکن زبان و فضاسازی و مضمون‌یابی، شعر دینی زمان ما تفاوت‌های اساسی با اشعار دینی گذشتگان دارد. امّا به طور قطع، برجسته‌ترین تفاوت دوره‏ی اخیر شعر دینی با دوره‏های پیش از خود، علاوه بر افزایش حجم کمّی آن، توجّه به وجوه اجتماعی و آرمان‌خواهانه‌ی مضامین دینی است. در این میان، آنچه نباید مغفول واقع شود، این است که شاعران در شعر دینی معاصر، به سیره و شخصیت و مدح و منقبت بسیاری از معصومین و بزرگان دین که پیش از این از پرداختن به آن‏ها غفلت شده بود، بیشتر توجّه کرده‏اند. ولی روشن است که تنها رشد کمّی، کافی نیست و خلأ کیفیت را پُر نمی‌کند. بی‏شک در شعر دینی امروز، آفاتی نیز وجود دارد که دست این مقوله را از فربگی و کیفیّت کوتاه کرده است. 

امّا به راستی چه عواملی کیفیت شعر دینی امروز را در مقایسه با شعر دینی فارسی در روزگاران پیشین کاهش داده است؟ بخشی از مشکلاتی که شعر دینی روزگار ما دارد، همان‌هایی است که بقیه‌ی گونه‌های شعری زمانه‌ی ما نیز به آن‌ها مبتلا هستند؛ مثل ناسالم بودن زبان، یا از عهده‌ی مضمون برنیامدن، یا عدم تناسب فرم و محتوا، و... این-گونه کاستی‏ها در کیفیت شعر معاصر، در مقایسه‏ با شعر سده-های پیشین، کاملاً هویداست. البتّه این ادّعا که شعر امروز از حیث کیفی نازل‏تر از شعر قرون گذشته است، نیاز به بررسی دقیق علمی و کارشناسانه دارد و قابل تشکیک است. ولی جمهور اهل فن و آشنایان با ادب دیروز و امروز، فارغ از تغییر شرایط و دگرگونی جنس و جنم و گفتمان‏ شعر امروز و دیروز، بر این نکته اجمالاً صحّه می‌گذارند که شعر معاصر ما چندین پلّه پایین‏تر از شعر قلّه‏ها ـ و بلکه دامنه‏ها ـ ی شعر دیرپا و کهن فارسی می‌ایستد. به هر روی، از آن‏جا که این‏گونه کاستی‏ها تنها گریبان‏گیر شعر دینی ما نیست، در این‌جا از آن می‌گذریم و بررسی دلایل آن را به مجالی و نوبتی دیگر وامی‏گذاریم. 

امّا گذشته از این شرایط عمومی که بر شعر امروز ما در سنجش با شعر دیروز حاکم است، شاید اساسی‌ترین ایرادی که مختص اشعار دینی روزگار ماست، ناتوانی شاعران در ایجاد تعادل بین «شعر بودن» و «دینی بودن» آثار است؛ که البتّه آسان نیست. کفه‌ی ترازوی این قبیل شعرها معمولاً به سمت یکی از این دو رکن می‌لغزد و از ادای حقّ آن دیگری غافل می‌شود. در مجموع، می‌توان ادّعا کرد که در شعر دینی امروز، عاطفه از دیگر ارکان شعری فربه‌تر است. مشکل دیگر که به تبع همین عدم توازن در ارکان شعری (و مخصوصاً غفلت از محتوای «صحیح») به وجود می‌آید و شاید در کار شاعران جوان‌تر امروز وافرتر باشد، عدم تسلّط بر وجه کلامی و اعتقادی ماجراست؛ یعنی کم‌اطلاعی از زمینه‌های تاریخی و فکری موضوع. شوربختانه شاعران معاصر و به ویژه جوان‏ترها کم‏تر از فلسفه‏ی دین و جنبش‏های دینی و وجوه تاریخی، فکری، و مبارزاتی انبیای الهی و امامان مظلوم و غریب آگاهی دارند. این چرب‌دست نبودن در احاطه بر موضوع، گاهی کار دست شاعر می‌دهد و مانع از آن می‌شود که یک شعر دینی بتمامه موصوف شایسته‌ای برای صفت «دینی» باشد. مشکلاتی از این دست البتّه در تاریخ شعر دینی ما هم کم نیست؛ مثلاً غلوهای بی‌جا یا بیش‌از حد خوار دیدن خویش، یا مواردی که شامل ذم شبیه به مدح و مدح شبیه به ذم می‌شود. 

مشکل دیگری که به نظر می‌رسد و در این مجال و مقال می‌توان به آن اشاره کرد، کلّیت کم‌مایه و نادلنشین برخی از شعرهاست که شاید به دلیل شیوع «سفارشی‌نویسی» مبتلا به شعر دینی روزگار ما شده است. شعر دینی، برای توفیق روزافزون، غیر از همه‌ی شروطی که هر شعری عموماً باید از آن برخوردار باشد، نیازمند لوازم علی‌حدّه و افزون‌تری هم هست. طرفه این‏که این لوازم، بیشتر ملحق به شاعر است تا ملحق به شعر. شرط لازم  ـ و نه کافی ـ برای توفیق یک شعر دینی، آمیخته بودن جان شاعر با معانی دینی و سرریز شدن آن معانی از سینه‌ی شاعر به زبان اوست. باید اذعان کرد که امروزه گاهی آنچه که بر زبان شاعر می‌رود، چیزی نیست که سینه‌ی او را مالامال از درد کرده باشد و آن‌گاه بر زبان او جاری شده باشد. این نقیصه را شاید بتوان با عوامل اجتماعی ـ نوعی ریاکاری مصلحتی ـ یا روحیه‏ی تقلید مرتبط دانست. در حقیقت، یکی از مهم‏ترین شروط توفیق شعر دینی این است که روح دین با دل و جان شاعر عجین باشد. شعر از درد برمی‌خیزد و شاید آن شاعری در کار شعر دینی موفق‌تر باشد که بیشتر دردِ دین داشته باشد. حال، آن درد اگر با آگاهی و روشن‌بینی همراه شود، خمیره‌ی اصلی شعر دینی را به خوبی فراهم کرده است. باقی ماجرا به عهده‌ی توانایی شاعر است در به عمل آوردن آن مایه؛ یعنی به کار بردن شگردها و فنون شاعری که هم حاصل ذات شاعر است و هم حاصل تجربه‌ی او. که این آخری فقط منحصر به شعر دینی نیست و لازمه‌ی هر نوع شعر دیگری هم هست.

انتظار بی‏جایی نیست این که شاهد باشیم در جریان جدّی شعر دینی امروز، اندیشه‏ی ناب قدسی با یاری تخیل شاعرانه، شعرهایی ماندگار رقم بزند و چشم‏انداز روشنی پیش روی شعر دینی امروز و فردای زبان دلنشین فارسی بگشاید. بنابراین، امید این است که شاعران امروز به عنوان فرهیختگان دینی جامعه‌ی امروز و پدیدآورندگان ذخایر ارجمند ادبی برای نسل‏های فردا، ضمن توسعه‏ی شناخت و معرفت خویش از معانی دینی، مفاهیم بلند برآمده از زیست قدسی بزرگان دین را چون معجونی جان‏افزا نخست در دل و سپس در واژگان خود بپرورند و آن را با جام شعر روحانی خود به مذاق مخاطبان ایمانی‏شان بچشانند.



[1] درباره­ی تخییل، ر.ک: اساس الاقتباس؛ خواجه نصیرالدّین توسی؛ باب نهم؛انتشارات دانشگاه تهران.




کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • «شعرِ عرشی»، درآمدی بر وضعیت شعر دینی امروز
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: