موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از حسن صنوبری

شهریار و سرقت ادبی

06 مهر 1392 02:41 | 5 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.81 با 27 رای
شهریار و سرقت ادبی

شهرستان ادب:ماجرا از اینجا شروع شد که جناب آقای جواد محقق _شاعر و روزنامه‏ نگار_ در بیست و پنجم شهریور امسال و در مراسم گرامیداشت روز ملی شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد محمدحسین شهریار، در بخشی از سخنان خود گفت:

«با وجود احترام فراوانی که برای شهریار قائلم در سال 60 یا 61 و در زمان حیات ایشان این موضوع را مطرح کردم که شائبه‌هایی وجود دارد که این شعر (علی ای همای رحمت) سروده شهریار نباشد ولی این مساله شأن ایشان را هم کاهش نمی‏دهد. به هر حال تحقیقات ادبی باید راه خودش را برود تا بتواند پرتوی بیشتری را در روی واقعیات بیافکند. البته من در این مورد مقاله ‏ای هم نوشتم اما وقتی ماجرای خواب شهریار و دیدارش با مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی رخ داد از انتشار آن به احترام این رخداد صرفنظر کردم اما معتقدم باید که بالاخره روزی این مساله مطرح شود.»

بسیاری از خبرگزاری‏ها از نقل این بخش از سخن آقای محقق صرف‌نظر کردند، اما پس از چند روز با روشن شدن حساسیت موضوع، رسانه ‏ها بار دیگر و این بار به صورت جدی و جنجالی تر سراغ بخش مغفول سخنان آقای محقق رفتند. جالب این است که بررسی دقیق این موضوع و پیگیری‌اش بیشتر از اینکه برای خود خانواده‏ ی شعر و ادبیات مهم باشد برای رسانه‏ ها مهم است. آورده‌اند در زمان پادشاهی ناصرالدین‌شاه قاجار، صدراعظم جنجالیِ کابینه‏ ی او «حاج میرزا آقاسی» در امر کشورداری به حفر چاه و قنات بیش از بسیاری از امور دیگر علاقه و اصرار داشت و در دوران صدارت او در سرزمین ایران چاه و چاله‌های فراوان و قنات‌های خراب و سالم بسیاری پدید آمد. او که خود بر این مهم توجه ویژه و نظارت داشت، یک بار دستور به حفر چاه در زمینی می‏دهد که از نظر متخصصان امر، آب خیز نبود. چند روز که از شروع کار می‏گذرد حاج میرزا آقاسی سر مقنی را احضار می‏کند و می‏پرسد «آیا به آب رسیدید؟»، سرمقنی گلایه مندانه می‏گوید: « همانطور که از قبل پیشبینی کرده بودیم هرچه پیش میرویم به آبی نمی‏رسیم، اگر حضرت والا اجازه بدهند از خیر این زمین بایر بگذریم و وقتمان را اینجا تلف نکنیم» جناب صدراعظم وقتی گستاخی مقنی را می‏بیند با عصبانیت به او می‏گوید: «مردک! به کارت ادامه بده و مواجبت را بستان، این چاه اگر برای ما آب ندارد برای شما که نان دارد!»

از این لطیفه گذشته تعدادی از شاعران و صاحب‌نظران به این خبر واکنش نشان داده‌اند و از تعدادی هم واکنش گرفته شده است! که از آن میان نام‌هایی چون «مفتون امینی»، «محمدجواد محبت» و «محمدعلی مجاهدی» از شاعران سرشناس کشورند و همگی در مقام دفاع از شهریار سخن گفته‌اند.

اینجا با توجه به جایگاه بلند و پایگاه بی‌همانند محمدحسین شهریار و شعرش در ادبیات فارسی روزگار ما و همچنین اهمیت و تقدس غزل «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را» برای اهالی ادبیات و مخصوصاً توده‏ ی مردم ایران و اهل ایمان و همچنین شیعیان جهان، سه پرسش مطرح است:

پرسش یک: آیا شائبه‏ ی عدم تعلق غزل «علی ای همای رحمت» به شهریار تازگی دارد؟

اگر واکنش‌های خانواده‏ ی شعر و ادبیات را در این روزها مرور کنیم هم، خواهیم دانست که این مسئله قدیمی‏تر از آن است که یک «کشف بزرگ رسانه ای» و «سوژه‏ ی جالب و جنجالی» برای خبرنگارها باشد و پیش از این بارها و سال‌های پیش هم چنین مسئله‏ ای مطرح شده است. البته همیشه ضعف حافظه تاریخی مخاطب باعث می‏شود که بتوان هر کالای کهنه‏ ای را پس از یک مدت طولانی به جای کالایی نو به او فروخت.

پرسش دو: آیا شهریار یک سارق ادبی بود؟

شاید عموم مردم از چیستی و چگونگی صنعت «استقبال» و مقوله‏ اقتباس ادبی و تمایزش با صنعت «انتحال» و مقوله‏ سرقت ادبی بی‌خبر باشند. اما کسانی که با ادبیات فارسی بیشتر سر و کار دارند می‏دانند که هر شباهت و اشتراکی در خود ارجاع و اتخاذی ندارد، و البته هر برگشت و برداشتی هم به معنای سرقت و تقلب نیست. کاری به استقبال‌های مولوی از سنایی، یا استقبال‌های عطار از خاقانی نداریم، وقتی که استقبال‏ها و اقتباس‌های خوش‌نام، بنام و درخشان‌ترین چهره‏ ی ادبیات فارسی یعنی خواجه حافظ شیرازی از سنایی، خواجوی کرمانی، سلمان ساوجی، عراقی، ظهیر فاریابی، ناصر بخارایی و دیگر شاعران، بیش و پیش از همه شاعران دیگر موضوع مقاله‌ها، پایان‌نامه‌ها و همه‏ ی پژوهش‌های ادبی با موضوع اقتباس و تأثیرپذیری است.

برای نمونه بگذارید چند استقبال را برشماریم.


مثال یکم

حکیم سنایی می‏فرماید:

ساقیا برخیز و می ‏در جام کن
در خرابات خراب آرام کن

آتش ناپاکی اندر چرخ زن
خاک تیره بر سر ایام کن

مولوی با توجه به سنایی می‏گوید:

ساقیا برخیز و می‏ در جام کن
وز شراب عشق دل را دام کن

آتش بی‌باکی اندر چرخ زن
خاک تیره بر سر ایام کن

حافظ با توجه به هر دو و زیباتر از هر دو می‏گوید:

ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را


مثال دوم

سعدی می‏گوید:

دردی است درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست

حافظ _شاید در پاسخ سعدی_ می‏گوید:

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟ 
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

و ابتهاج _شاید در پاسخ حافظ و هم‌نوایی با سعدی_ می‏گوید:

عاشق منم كه يار به حالم نظر نكرد
ای خواجه درد هست ولیكن طبیب نیست


این دو مورد را می‏توان به آسانی توجیه کرد، حال چند مثال دیگر را هم می‏نویسیم که توجیهش _دست کم برای رسانه و مخاطبان عمومی ادبیات_ خیلی آسان نیست. خواهید دید که مثال‏ها بر اساس «دشواریِ توجیهِ شباهت» از آسان به سخت، مرتب شده‌اند.


مثال سوم

فخرالدین گرگانی می‏گوید:

که او را آگهی از ما نهان به
که راز دوست از دشمن نهان به

حضرت باباطاهر می‏فرماید:

غم عشقت ز گنج رایگان به 
وصال تو ز عمر جاودان به

حافظ با توجه به هر دو می‏گوید:

وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به

به شمشیرم زد و باکس نگفتم 
که راز دوست از دشمن نهان به


مثال چهارم

همام تبریزی می‏گوید:

سال‏ها سجده‏ ی صاحب‌نظران خواهد بود
بر زمینی که نشان کف پای تو بوَد

حافظ می‏گوید:

بر زمینی که نشان کف پای تو بوَد
سال‏ها سجده‏ ی صاحب‌نظران خواهد بود


مثال پنجم

ناصر بخارایی می‏گوید:

بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد شد

حافظ می‏گوید:

بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود

با توجه به مثال‌های بالا به نظر بعید می‏رسد که شعر شهریار بیش از شعر حافظ به نمونه‌های پیشین خود شباهت داشته باشد و اگر بخواهیم اتهامی را به این شاعر دل‌شکسته تبریزی نسبت بدهیم، آن اتهام دو چندان به آن بزرگ رند و شاعر شیرازی نیز وارد است. گفت: گر حکم شود که مست گیرند، در شهر هر آنکه هست گیرند. اما آیا مسئله به این سادگی ست؟ آیا از شهریار تا حافظ همه شاعران ما سارق‌اند؟ اگر سارق بودند پس چرا آبروی ایشان را هم نمی‏بریم؟ چرا جار و جنجالی برای ایشان راه نمی‏افتد؟

اینجاست که اهمیت مقوله اقتباس ادبی و استقبال، و همچنین چیستی و چگونگی‌شان روشن می‏شود. جدا از اینکه هر شباهتی نشان از مراجعه شعر دوم به شعر اول نیست، اهالی ادبیات هم می‏دانند که هر مراجعه ‏ای هم سرقت ادبی نیست. گاهی شاعر با شعرش به دیدار شاعری دیگر می‏رود، گاهی احوالش را می‏پرسد، گاهی پاسخش را می‏دهد، و گاهی هم به استقبالش می‏رود. و استقبال تقلید نیست. جای دیگر نوشته بودم:

« افلاطون چرا با هنرمندان و شاعران مشکل دارد؟ چون در نظریه‏ی «محاکات» اش (میمسیس) می‏گوید اینها دارند از طبیعت تقلید می‏کنند. و تقلید و تکرار چه ارزشی دارد؟ تمام عالم طبیعت خود نقشی از عالم مثال است، حالا نقاش ابله می‏خواهد از این نقش هم نقشی بزند؟ نقاش ابله نمی‏فهمد کپی ِ کپی خیلی کم مایه‏تر از اصل است؟

و ارسطو چرا با افلاطون مخالف است؟ چون می‏گوید این محاکات (تقلید از طبیعت) تقلید صرف از طبیعت نیست. بلکه هنرمند این صورت را ماده می‏کند تا از دنیای خاص خود و نگاه هنرمندانه اش طرح و صورتی نو بر آن بزند.
»

استقبال یعنی شاعری در وزن، قافیه، ردیف، موضوع و دیگر ویژگی‌های شعر شاعر دیگر، به سراغ او می‏رود و سعی می‏کند کار او را کامل کند، یا با همان قلم‏ها نقشی نو بزند.

گذشته از مسئله اقتباس که در میان تمام ملل و همه انواع هنر وجود دارد، باید توجه داشت در عصر قدیم و دوره‌های طلایی شعر پارسی، شعر برای همه عموماً یک شعر بوده است. معشوق یک معشوق بوده است. عاشق، شاعر، جهان، انسان، نیکی، بدی، شیطان، خدا، واژه‏ ها و همه چیز عموماً یگانه بودند. در آن دوران وحدت شاعر نمی‏خواست به صدای متمایز دهه‏ ی خود برسد، در آن دوران شاعر فقط می‏خواست شعر بگوید. در آن دوران یگانه، کمتر کسی بود که دنبال یک امضای شخصی در شعر باشد. اگر هم امضای شخصی او را می‏توانیم ببینیم به اراده نبوده است. او فقط می‏خواسته کامل‌کننده راه و روش پیشینیان باشد نه تکرارشان، و نه انکارشان. این حرص که «شعر کسی نباید شبیه من باشد» و این بیماری که «مضمون دیگری را بدزدم» عموماً از دل سبک هندی بیرون آمد که شعارش رسیدن به طرز تازه بود  و روشش مضمون‏ بازی.

پرسش سه: با توجه به اینکه مسئله اقتباس و استقبال و چم و خمش را اهل شعر و ادب به خوبی می‏دانند؛ با توجه به جایگاه رفیع شعر و شخصیت شهریار در بین مردم و همچنین همه شاعران و بزرگان ادبیات؛ با توجه به بی ادعایی، فروتنی و شکسته دلی خاص و بی نظیر شهریار؛ با توجه به اینکه شهریار بهترین غزلسرای روزگار ما و احیا کننده‏ ی قالب غزل است؛ با توجه به عنایت ویژه‏ ی امیرالمؤمنین امام علی ابن ابی‏طالب به شهریار و آن غزل معروفش و نقل این روایت توسط مرجع تقلید بزرگ شیعیان حضرت آیت‌الله مرعشی نجفی؛ با توجه به گره خوردن این غزل با ریشه‌های کهن‌سال و جاودان اعتقادات مردم مسلمان ایران؛ با توجه به اینکه مسئله استقبال و اقتباس ادبی هرچقدر برای دانش‌آموزان و اساتید ادبیات حل شده و آشناست، برای توده‏ ی مردم مبهم، ناآشنا و قابل سوءتفاهم است؛ سؤال سوم _و این بار بی‌پاسخ_ ما این است که چه ضرورتی داشت استاد عزیز و گرامی جناب آقای محقق در روز بزرگداشت شهریار چنین مسئله‏ ای را مطرح کنند؟ و چه ضرورتی دارد دوستان دیگر له یا علیه آن شاعر فقید دنبال یافتن یا انتشار سند و مدرک باشند؟

آیا این حقیقت دردناک هستی _شاعر_ هم سوژه‏ شدنی و شوخی‏ بردار است؟


حسن صنوبری



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • شهریار و سرقت ادبی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: