ناله ات در نفس باد، مکرّر گم شد گریه ی تو وسط خنده ی لشکر گم شد
سوره ای بود سپاهم که تلاوت کردم آیه ای پشت سر آیه ی دیگر گم شد
ماند از سوره فقط آیه ی ((بسم الله)) اش آه کوتاهترین آیه هم آخر گم شد
دور خوردی می شش ماهه من دست به دست دست من تا که رسیدی می و ساغر گم شد
دست من منبر فریاد غم انگیزت بود آه! یکمرتبه در خون تو منبر گم شد
زوزه ی تیر سه شعبه همه را ساکت کرد لحظه ای بعد صدای علی اصغر گم شد
قدمی سوی سپاه و قدمی سمت حرم از خجالت پدر پیر تو سردرگم شد
*
کاش اجزای تو در قبر تو کامل باشند گرچه گویند که در عصر دهم سر گم شد...
وبلاگ شاعر: قنوت قافیه ها
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز