به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، شب کتاب در موسسه شهرستان ادب با حضور جمعی از نویسندگان و شعرا برگزار شد.
*مصطفی جمشیدی: بحث ادبیات فقط ممیزی نیست
سخنران بعدی شب کتاب موسسه شهرستان ادب مصطفی جشمیدی بود که او هم واکنشی به سخنان جواد افهمی داشت. وی گفت: مثل آقای افهمی نمیخواهم بغض کنم چرا فایده هم ندارد. مظلومیت اخیری که درباره داستان در جایزه جلال پیش آمد چند سال است تکرار میشود.
وی ادامه داد: بحران بزرگی که ادبیات در هزاره سوم به آن برخورده است بحث مخاطب است. تسلط عظیم و تلون رسانههای تصویری باعث عقب رفتن ادبیات ما شده است اگر زمانی در دنیا گل میکند به خاطر سینماست نه ذات زیباشناسی خود رمان.
نویسنده رمان «وقایع نگاری یک زندیق» ادامه داد: این مظلومیت را باید شکست و مخاطب را پرورش داد اگر سینما اسیر کمدی مبتذل است و رسانه ملی به سطحی شدن آن دامن میزند و اگر ادبیات کارش بیشتر معنویت است نویسندهها باید با مخاطب خود روبرو شوند. در این وضعیت آرزو میکنم این مخاطب برون از دایره محافل ما باشد. ما باید به این فکر برسیم نویسنده چه طور میتواند ارتباط خلاقانه و کاربردی با مخاطبانش داشته باشد انشاءالله دولت جدید مظلومیت حیطه داستان را بردارد. بحث ادبیات فقط ممیزی نیست چیزهای خیلی دیگر هم هست.
* ناصر فیض: چرا نباید صد شهرستان ادب داشته باشیم که با هم رقابت کنند
ناصر فیض شاعر و طنزپرداز نیز از مهمانان شب کتاب بود که گفت: خوشا به حال کسانی که در اینجا کتابشان چاپ شد و خوشا به حال موسسه که کار اینها را منتشر کرد. من زمانی میخواستم کتاب شعری را چاپ کنم و رفتم به نشر مرکز نزد آقای فریدون فاطمی. وی با من جلسه گذاشت و گفت از آتیلا الهان شعری هست. من تصور نمیکردم که وی اصلا از این اشعار خبر داشته باشد. وی آدم فرهیختهای بود اگر چه ممکن بود برای تجارت وارد نشر شده باشد ولی این کار جزو اهداف درجه چندم وی بود.
مدیر دفتر طنز حوزه هنری گفت: در شهرستان ادب یک اتفاق خوب این است و همه آنهایی که در اینجا هستند به نوعی یا شاعر هستید یا علاقمند به این هنرها هستند. از این شگفتزده هستم در کشور انقلابی ما چرا نباید بعد از 35 سال صدها شهرستان ادب وجود داشته باشد که با هم رقابت کنند. شهرستان ادب فقط همین یکی از است که دارد کار انجام میدهد و نهایت متهم هم میشد که در راه اهداف انقلاب کار میکند که اشکال ندارد. اتهام هم بزنند مهم نیست چرا که ما خون دادیم و باید در ادبیات آن را نشان دهیم.
فیض ادامه داد: همه باید کمک کنیم. خیلی هم نباید رمانتیک باشیم و ببینیم چقدر بودجه است و چقدر کار میشود. خیلی جاها است که کلی بودجه دارد ولی فقط آمار از آن بیرون میآید ولی در اینجا این اتفاق نیفتاده افرادی که در شهرستان هستند سابقه و جایگاه غیرقابل انکاری دارند. به نظر من تعمدی هست که نگذارند شهرستان ادب در فضای نشر دیده شود چرا که کار کردن ارزش نیست.
*یوسف قوجق: ماجرای دزدی کتاب از حوزه هنری
یوسف قوجق نویسنده و داستاننویس نیز در این مراسم گفت: همه میدانند من برای رمان «لحظهها جا میمانند» سه سال تحقیقات میدانی و کتابخانهای انجام دادم. برای به دست آوردن مستندات درباره انقلاب خیلی جاها رفتم. رفتم سراغ دوستانی که در آن سالها اعضای حزب بودند و میپرسیدم چه اتفاقاتی در انقلاب افتاده است.
وی ادامه داد: باید بگویم انقلاب 57 نتیجه خواستگاهی خاص نیست. در رمان من سه خواستگاه است، مسجد به عنوان خواستگاه مذهبی، قهوهخانه به عنوان خواستگاه مردمی و خانه تیمی که خواستگاه روشنفکری جامعه است. این نویسنده ادامه داد: من رفتم سراغ آیتالله نور مفیدی که نسبت به حزب است. گفتم شما لیدر انقلاب هستید. من میخواهم سخنان شما را بنویسم و بشنوم. گفت میدانم شما قصهنویس هستی ولی آیا میتوانی حقیقت انقلاب را بنویسی که انقلابیهای آن موقع الان شدند ضد انقلاب و بالعکس. این حرفها تکانم داد. وقتی رمان را نوشتم رفتم سراغ کتابفروشیها، به من گفتند چرا ندادی حوزه چاپ کند، اگر آنجا چاپ میکردی راحت آبش میکردی، گفتم من قصهنویس هستم و کارم را شهرستان ادب چاپ کرده و دوست دارم تو آن را به مخاطب برسانی.
قوجق ادامه داد: من خودم در کودکی عاشق کتابخوانی بودم. یک کتابفروشی بود و من هر روز دور این مانند کعبه میچرخیدم. حتی قیمت کتابها را نگاه میکردم. در سال 64 هر روز این اتفاق میافتاد و آرزو به دل داشتم که کدام کتابها را میتوانم بخرم با کار دستفروشی. روزی آقایی به من گفت که کدام را میخواهی. این را که گفت زبانم بسته شد دوست داشتم به کتابی که من آرزو داشتم برسد وقتی رسید بغض کردم که کتابفروشی گفت این دیوانه است هر روز میآید ولی کتاب نمیخرد. من حتی کتاب هم دزدیدم و مدیون حوزه هنری هستم.
وی در خاتمه به ذکر خاطره کتابدزدی از حوزه هنری پرداخت و گفت: من و پسردایی شهیدم کتابی نبود که نخوانده باشیم. وقتی کتابفروشی سازمان تبلیغات را پیدا کردیم در همان جا میخواندیم. وقتی کتابی را دوست داشتیم کتاب را زیر لباس میبردیم و وقتی خواندیم بر میگردانیم یک بار وقتی کتابی را برداشتیم یک نگاهی در نگهبان دم درب کردم که این نگاه من را تکان داد و احساس کردم مچ من را گرفته است. وقتی آمدم بیرون گفتم من دیگر آنجا نمیروم و آخرین کتاب حوزه هنری دست من ماند.
*سعید بیابانکی: تعمدی وجود دارد تا شاعران انقلاب دیده نشوند
سعید بیابانکی شاعر و طنزپرداز سخنان خود را با این مصراع شروع کرد: دزدی جزوه عجب دزدی پرمنفعتی است».
وی گفت: موسسه باید به شیوههای ارائه شعر توجه بیشتری کند. چاپ کتاب آخرین راهحل است و باید به راهحلهای مدرنتری رسید. در شبکه توزیع تعمدی وجود دارد که کتابهای امثال ما پخش و توزیع نمیشود. در فرودگاهها و ترمینالها کتابهای زردی هست،این همه کتاب به دردنخور هست اگر شعر هم هست امثال شاملو و فروغ هستند. این مسئله در رسانه هم هست که شعر و شاعر حضور ندارد و در مناسبتهایی که نمیشود امثال خواننده و بازیگر آورد ما را صدا میزنند ولی در بدترین ساعت مثل سر ظهر یا نیمه شب.
بیابانکی خاطرنشان کرد: در موسیقی خصوصا پاپ جای شاعران انقلاب خالی است و هر چه ضدانقلابتر باشی بیشتر توی چشم هستی. حتی در رسانه ملی این مسئله به چشم میخورد. هر چقدر در این کشور به نظام و انقلاب بیشتر فحش بدهی شما را بیشتر تحویل میگیرند. ما در دفتر ترانه سعی میکنیم آثار شاعران انقلاب را جمع کنیم و در تیراژ گسترده منتشر کنیم. کتاب شعر حداقل 2 هزار تیراژ دارد ولی تیراژ آلبوم موسیقی صد هزار هستند که ما در این حجم مخاطب حضور نداریم یا نمیگذارند ما حضور داشته باشیم. در رسانه ملی طرحی دادیم برای تولید برنامه جذاب شعر که فعلا منتظر جذب اسپانسر است.
*یاسین حجازی: هیچگاه به بستهبندی درست و مبادی توزیع فکر نکردیم
یاسین حجازی مولف کتاب ارزشمند «آه» نیز در این برنامه گفت: شگفت روزگار این است بزرگوارانی که سینه داغداری دارند از عدم حضور در مکانهایی که مخاطبین باید آثار آنها را بخوانند قدری گلایهمندند و میگویند تعمد وجود دارد برای جلوگیری از توزیع آثارشان ولی نمیفهمم گیر این کار چیست.
وی ادامه داد: چگونه امکان دارد کسانی الان متولی بخشهای اجرایی، انتشاراتی و تصمیمگیری این حکومت هستند قصد و غرض داشتند باشند بر عدم توزیع آثار کسانی که منتسب به انقلاب و نظام هستند. این تناقص است یا باید بپذیریم که نقص از تولیدکنندگان آثار هست یا نقصص متولیان فرهنگ؟ خیلی از متولیان هنر در این جلسه با جاهایی کار میکنند که منتسب به نظام و حکومت هست اما من فکر میکنم که بستهبندی و توزیع آثار به ذات دچار مشکل است و ربطی به این ندارد 50 هزار نسخه آلبومی تکثیر شد و اگر ترانهسرای آن بیابانکی بود و من بگویم حکومت میخواهد وی را میخواهد تبلیغ کند و بالعکس. اینجا یک حفره وجود دارد. یک بخش آن بر میگردد به عدم وجود هیچ عظمی برای انتشار و توزیع مدون آثار، ما هیچ وقت به بستهبندی و مبادی توزیع فکر نکردیم.
وی ادامه داد: گمان میکنم در آثار کهن سحر و جادویی وجود دارد که باید به دنیای فعلی منتقل شود، شگفتانگیز که تمام اساتید داستان در کارگاهها و آثارشان اشاره میکند ساختار تعجببرانگیز ادبیات را در ادبیات کهن داریم. من در کتاب «آه» که ناشر خصوصی داشت با مشکل توزیع روبرو شد ولی احساس کردم که مردم تازه دارند این کتاب را میکند. من این کتاب را صرفا یک بستهبندی تازه کردم.
علیرضا قزوه: شهرستان ادب در حوزه کودک و نقد ادبی هم فعال شود
مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری به عنوان سخنران این برنامه گفت: من نزدیک هشت هزار کتاب خطی از هند با خودم آوردم و فکر میکنم بزرگترین خدمت من این بوده است که این آثار در کتابخانه ملی، کتابخانه مجلس و آستان قدس موجود است. ما در ادبیات انقلاب سیسال گذراندیم ولی یک تذکره خوب نداریم. فقط یک نفر هست که او هم تذکرهنویس خوبی نیست و به خودش هم گفتم.
وی ادامه داد: تذکرهها است که نقد ادبی را خلق میکند و جای آن خالی است. شفیعی کدکنی وقتی شعر شاعر دوره حزین را خوانده دانش او را ستوده بوده و از آن تعریف کرده است. الان نقد ادبی کجاست تذکره نویسی کجاست؟
قزوه در خاتمه گفت: شهرستان ادب در حوزههایی راه خود را پیدا کرده است و باید در حوزه کودک و نقد ادبی هم وارد شود. باید ناشرانی متعدد بحث توزیع را فعال کنند. از افغانستان و تاجیکستان نباید غفلت کنیم و آنها را هم مثل خودمان بدانیم چرا که سعی میکند برخی آنها را از ما انقلاب دور کنند.