موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
چهار شعر از کمال رستمعلی

اگر هنوز پایت را آنسوی پل نگذاشته ای ...

21 دی 1392 12:22 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.63 با 8 رای
اگر هنوز پایت را آنسوی پل نگذاشته ای ...

1-

قرار ما آنسوی پل چوبی 

اگر سیل پل را نبرده باشد

قرار ما آنسوی پل چوبی 

اگر رودخانه ای آن جا باشد 

قرار ما آنسوی پل چوبی 

اگر هنوز قرارها را آنسوی پل می گذارند

اگر هنوز پایت را آنسوی پل نگذاشته ای ...

2-

دستم كه اين گونه بي معناست

وقتي ميان موهايت نيست

چشم هايم كه آرامند

خنده هايت را وقتي مدام با تشويش به جايي دور خيره مي ماني!

پينگ پنگ دو رهگذر خسته ايم

در عصر كوچك پاركي

كه ابتدا و انتهايش را مي شود

دو بار دل گير شد و يك بار خنديد

يك كتاب را كه هرگز نخواندني اش پشت نويسي كرد

و يك بار شانه بالا انداخت كه لعنتي معلوم نيست آخرش چه مي شود!

من اين بازي را هميشه بلد نبوده ام

كه راكت را وقتي نبودي به توپ هايت زدم

به بوسه هايت!

اين گونه كه بي توام

هميشه كه آنقدر از خوشي باخته ام.


3-

آغوشت همیشه گرم بود
چون لانه پرنده ای
پیش از شلیک شبانه شکارچیان...

4-

زیبای زنبور به شهد وحی!

زیبای بازار زرکوبان!

شکوفه به دامن بریز و بگریز

و سایه هامان را به عصر بلند تابستان برسان

زخم را مرهم بگذار به عسل

تا تاول پا به بازار برقصد

تا بچرخد

آسمان به شوق ما

زنبور به شهد ما

تهمت به پیشانی پر شکوفه...



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • اگر هنوز پایت را آنسوی پل نگذاشته ای ...
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.