غزلی از سیمیندخت وحیدی
بی صدا
05 اسفند 1392
14:22 |
0 نظر
|
امتیاز:
4.63 با 8 رای
شهرستان ادب: سیمیندخت وحیدی از شاعران و غزل سرایان نام آشنای سرزمینمان در حوزه شعر انقلاب و دفاع مقدس است که همانا حضور و همراهی اش همواره مایه امید و اعتماد به نفس بانوان شاعر در این عرصه هنری بوده است. غزل «بی صدا» از مجموعه «به درک عشق رسیدن» او را با هم مرور می کنیم.
قسم به آن کبوتری که بی صدا شهید می شود
به آن سری که در نماز عشق ناپدید می شود
به آن دلی که در شب سیاه، مثل روز روشن است
و چشم او تجلّی نمازِ صبحِ عید می شود
به آن کسی که یک شبه ره هزارساله می رود
به غنچه ای که قبل از اینکه گل شود شهید می شود
به قطعه های پابرهنه ای که در زبان شعر من
همیشه نامشان حمید یا سعید می شود
اگر تو پر شکوفه تر شوی بهار سبز می شود
و از خدای ما به ما عنایتی جدید می شود
ز هفت خوان شب گذشته اند خوب های خوبمان
ولی ببین جهان به کام عده ای پلید می شود
همیشه شب سیاه بوده، ای درخت طور سرمدی
اگر ز شوق، شعله ور شوی، شبت سپید می شود
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.