یادداشت کوتاهی بر کتاب«نگهبان غار»نوشته احمد بهجت، نویسنده مصری
من کلاغم. من شاهد بودم که قابیل برادرش را کشت./ من همان گرگی هستم که مرا به خوردن یوسف متهم کرده اند./ من نهنگی هستم که میزبان یونس شدم./ من گاوم اما نمی دانم چرا بعضی از مواردی که من فهمیدم، بنی اسرائیل نفهمیدند! / من هدهد، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر سلطان سلیمان هستم.
کتاب«نگهبان غار»نوشته احمد بهجت، نویسنده مصری شامل مجموعه ای از قصه حیوانات در قرآن کریم است که با ترجمه دکتر مجتبی رحماندوست از سوی انتشارات سوره مهر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در تهران چاپ و منتشر شده است. از احمد بهجت علاوه بر این کتاب که عنوان اصلی آن در زبان عربی «قصص الحیوان فی القرآن» است، کتاب «انبیاء و الله» و چند مجموعه قصه دیگر هم متشر شده است.
قصه های کتاب نگهبان غار نسبت به آثار مشابه قبلی که پیش از این منتشر شده اند، وجه تمایزهای دارد که آن را در ردیف آثار قابل تامل و ماندگار قرار می دهد. در آثار مشابه قبلی همین قصه ها اغلب جنبه حکایت گونگی دارد که در آنها ردپای نویسنده یا بازنویس این حکایت ها به روشنی مشخص نیست؛ حکایت آورده شده تقریباً همان است که در سوره های قرآن کریم آمده است و حالا کسی که آنها در کتاب های جدید آورده فقط با نثری گاه ساده و در مواردی هم متفاوت با بازنویسی قصص قرآنی روی آورده است، اما احمد بهجت سعی کرده به همان قصه ها رویکرد داستانی جدید بدهد و با هویت بخشیدن به شخصیتهای حیوانی در قصهها، ماجراهای مربوط به حیونات در قرآن کریم را این بار از زوایه نگاه همان حیوانات بازگو کند؛ شیوهای که پیش از این کمتر تجربه شده است. در اغلب کتابهایی که در آنها به موضوع قصه حیوانات در قرآن کریم اشاره شده است، معمولاً یک راوی که اغلب همان نویسنده است، این موضوع را شرح داده است.
در این کتاب، نویسنده 16 قصه از قرآن کریم را که مربوط به حیوانات بوده، بازنویسی یا بازآفرینی کرده است. دلیل این که این داستان را بازآفرینی مینامیم این است که این داستان ها ریشه قرآنی دارند اما گاهی عنصر خیال را پرورش این داستان ها نقش برجسته ای دارند. در نتیجه نویسنده به میزان فراوانی عنصر خیال را در شکل گیری داستان ها دخالت داده و نتیجه کارش کاملاً با ساختارهای شناخته شده داستان نویسی مدرن مطابقت دارد. این شانزده داستان، داستانهایی است که شانزده حیوان در آن نقش تعیین کننده و حضوری مستمر دارند. یعنی ممکن است در قرآن نام حیوانات دیگری هم برده شده باشد که حضوری داستانی در قرآن ندارند، در نتیجه نویسنده به این دسته از حیوانات نمیپردازد. به عنوان مثال، در سوره بقره از پشه ای مثال زده می شود، اما داستانی در مورد پشه در قران نیامده است. اما سگ اصحاب کهف در قرآن داستان دارد. آن نهنگی که حضرت یونس(ع) را درشکم خود جای داد، داستان دارد. شانزده داستانی که احمد بهجت انتخاب کرده است، داستان هایی هستند که هر یک در قرآن بر اساس قصه مربوط به یکی از حیوانات شکل گرفته اند. در چند بخش از قرآن اسم این حیوانات برده شده و بخش هایی از زندگی آنها نشان داده می شود. مثل هدهد سلیمان یا گاو بنی اسرائیل یا مثل آن عنکبوتی که بر ورودی غار حراء تار تنیده بود یا مثل آن کلاغی که به هابیل یاد داد چگونه باید یک مرده را دفن کند.
نویسنده کتاب «نگهبان غار» به شکل هنرمندانه ای زندگی و ماجرای تمام این حیوانات را از زاویه دید خود این حیوانات روایت کرده است. یعنی دوربین را در چشم هر یک از این حیوانات کاشته و از زبان آن حیوان آنچه بر او رفته را نشان داده است. به عبارتی همان حیوان را راوی قرار داده است. تعیین جایگاه هر یک از این حیوانات راوی در قصه ها و انتخاب نوع زاویه نگاه آنها به ماجراها از زیبایی های این داستان است:«من کلاغم. من شاهد بودم که قابیل برادرش را کشت./ من شتر صالحم. می خواهید بدانید قوم ثمود چه نامردی هایی در حق من کردند؟ / من پرنده ای هستم که ابراهیم مرا ذبح کرد./ من همان گرگی هستم که مرا به خوردن یوسف متهم کرده اند./ من نهنگی هستم که میزبان یونس شدم. من گاوم اما نمی دانم چرا بعضی از مواردی که من فهمیدم، بنی اسرائیل نفهمیدند!/ من عصای موسی هستم. وقتی که من اژدها شدم، همه چشم بندی های جادوگران را باطل کردم./ من هدهد، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر سلطان سلیمان هستم./ من مورچه ام، من به هموطنانم دستور دادم که از سر راه لشکریان سلیمان کنار بروند تا زیر پا نمانند...» به این صورت بقیه حیوانات هم خود را معرفی و نقش و زاویه نگاه خود در قصه را به مخاطب یادآوری می کنند.
کتاب نگهبان غار ویژگی های دیگری هم دارد. یکی این که به رغم دخالت زیاد عنصر خیال در ساخت و پرداخت داستان، قاطعانه می توان گفت که نویسنده، داستان های حیوانات در قرآن کریم را تحریف نکرده و آن را به داستان های صرفاً تخیلی تبدیل نکرده است. یعنی در واقع عنصر خیال را به قرآن و... نسبت نداده است، چون بخش هایی از قصه را که به صورت مستند در قرآن وجود دارد، کامل آورده و آن بخش هایی از زندگی حیوانات را که تحریف قرآن محسوب نمی شد، با عنصر خیال در آمیخته و کامل کرده است. نویسنده در این داستان ها در عالم خیال سفرهای زیادی داشته و مثلاً سوابقی را برای نهنگ حضرت یونس (ع) ساخته و پرداخته است. ماجرای محاکمه یک کلاغ را در داستان هابیل و قابیل در تخیل خود آفریده یا جزئیات زیادی را برای گرگ متهم به خوردن یوسف، یا هد هد سلیمان و مورچه و موریانه و فیل ساخته و پرداخته است. در نگاه اول شاید به این اعتبار که راه دادن عنصر خیال در داستان های قرآنی قابل قبول نیستند، این کار نویسنده اقدام درستی به نظر نیاید، اما با دقت بیشتر معلوم می شود که آن قسمت از داستان حیوانات که در قرآن آمده، بدون کم و کاست ذکر شده وآنچه به حیوانات قهرمان داستان نسبت داده شده، در مورد بخش هایی از زندگی حیوانات است که به ماجرای حضورشان در داستان قرآنی مربوط نمی شود. مثلاً وقتی نویسنده از پدر و مادر و دیگر همنوعان نهنگی سخن می گوید که میزبان یونس(ع) شده، واقعی یا غیر واقعی بودنش به اصل ماجرا لطمه ای نمی زند و با این اقدام ظریف ادبی است که داستان ها کاملاً رنگ داستان جاذب و امروزی به خود گرفته اند و در عین حال تحریفی در روایت قصص قرآن کریم صورت نگرفته است.
در بخشی از داستان هدهد سلیمان می خوانیم:«می خوام رازی را به شما اعتراف کنم! من گاهی اوقات احساس می کنم که از فرمانده سپاهیان، مهم ترم، از شما چه پنهان، تا حالا دو سه بار این احساس به من دست داده است اما من هر بار تلاش کرده ام این احساس را از خودم دور کنم تا سلامت نفس خود را از دست ندهم؛ و از شر گرفتاریها و سختیهایی که ممکن است به دنبال داشته باشد، در امان بمانم...» (ص 196)
چنین توصیف های جزئی از حالت درونی یک حیوان طبعاً می تواند برگرفته از تخیل نویسنده باشد که باعث تحریف متن اصلی هم نمی شود. نویسنده هر جا تشخیص داده می تواند توصیف هایی درباره حالت های درونی شخصیت های داستانی – حیوانی بیاورد که به روح متن اصلی لطمه ای نزند این کار را کرده است و در مجموع، داستان کتاب نگهبان غار در کنار برخورداری از پشتوانه قوی قرآنی در بخش مضمون، از تکنیک های موفق داستانی در بخش ساختار قصه ها هم به حد لازم برخور دار است.
سازمان تبلیغات اسلامی