شهرستان ادب: قطران تبریزی، ملقب به فخر الشعرا از شاعران بزرگ قرن پنجم هجری است و از اولین کسانی است که در آذربایجان به زبان پارسی شعر سروده است. شعر او به طور کلی روان است و توجه به صنایع متعدد-خصوصا در قصیده- که از مختصات شعری غالب همدورههای اوست کمتر باعث شده است که آسیبی به فصاحت کلام او وارد شود.
اشعار قطران از یک سو به دلیل روانی و تتبع وی از شاعران عهد سامانی و از دیگر سو به علت مشابهت نام ممدوح او و رودکی، بارها و بارها با اشعار پدر شعر پارسی، رودکی، اشتباه گرفته شده است.
از اتفاقات مرتبط با این شاعر که در منابع، ذکر آن رفته است نقل ناصرخسرو در سفرنامه خود است که نشاندهنده عدم آشنایی کامل شاعران خطه آذربایجان از جمله قطران با زبان مستعمل در خراسان آن قرون است؛
«در تبریز قطران نام شاعری را دیدم شعری نیک میگفت اما زبان پارسی نیکو نمیگفت. پیش من آمد. دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که مشکل بود از من پرسید، با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند». در ادامه غزلی از وی می-خوانیم:
ای دل تو را نگفتم کز عاشقی حذر کن
بگذار نیکوان را وز مهرشان گذر کن
چون روی خوب دیدی دیده فراز هم نه
چون تیر عشق بارد شرم و خرد سپر کن
فرمان من نبردی فرجام خود نجستی
پنداشتی که گویم هر ساعتی بتر کن
هر گام عاشقی را صدگونه درد و رنج است
گر ایمنیت باید، از عاشقی حذر کن
ناکام من برفتی، در دام عشق ماندی
چون است روزگارت؟ ما را یکی خبر کن
اکنون به صبر کردن نآید مراد حاصل
زین چاره بازمانی، رو چاره دگر کن