شهرستان ادب: علیرضا سپاهی لائین شاعر کرد نژادِ خراسانی به تازگی سوگوارِ مرگ برادر شده است. ما با تسلیت این داغ به ایشان، یکی از سه غزلِ «برادرانه» در سوگ برادرشان را مرور می کنیم
قدم درقلب من بگذار، میفهمی چه میگویم
بنای سوختن بگذار، میفهمی چه میگویم
قطار غصه تنها کوپهام را میدهد تغییر...
خودت را جای من بگذار، میفهمی چه میگویم
خودت، درآخرین دیدار ناچاری، برادر را
ببوس و درکفن بگذار، میفهمی چه میگویم
به جای آنهمه سرزندگی، تصویر گُنگش را
میان انجمن بگذار، میفهمی چه میگویم
بناچاری، همان خاکی که بر سرمیکنی را هم
به پای گورکن بگذار، میفهمی چه میگویم
کنار«کا برا؟»
*ی مادرت بنشین و سر با شرم
به دوش پیرزن بگذار، میفهمی چه میگویم...
اگر درآتش دوری نمیسوزی، فقط روزی
قراری در قرن بگذار، میفهمی چه میگویم
برای درک زخم گرگ و راز رفتن یوسف
گُلی در پیرهن بگذار، میفهمی چه میگویم
اگر همدردیات گل کرد، پارا مثل من با درد
فراتر از سخن بگذار، میفهمی چه میگویم
به عنوان نشان از لالههای پرپر نوروز
چراغی در چمن بگذار، میفهمی چه میگویم
*
به جای گریه با آواز، درخلوت شکستن را
برای خویشتن بگذار، میفهمی چه میگویم...
*به کُردی: کوبرادر؟