غزلی از محمد برزگر
نسیمی میوزد، آری، نسیمی میوزد...
10 شهریور 1393
01:37 |
0 نظر
|
امتیاز:
4.71 با 7 رای
شهرستان ادب: محمد برزگر از شاعرانِ جوان و توانمندِ کشورمان است که شعرهای زیبایی مخصوصا در حوزه شعر آیینی از او خواندهایم. امسال همزمان با سالروز ربوده شدنِ امام موسیصدر رهبر شیعیان لبنان، غزلی زیبا در همین موضوع از محمد برزگر میخوانید.
کجا پیدا کنم چون روی ماهت، ماه دل خواهی؟
نه در مصری تو ای یوسف، نه در کنعان، نه در چاهی
نمی دانم کجایی؟ در چه حالی؟ خواب می بینم-
که شام تار زندان روشن است از تابش ماهی
هنوز از پشت مشتی ابر هم دل میبَرد مهتاب
کجا دل می بٌرد دیوانهای از پیر آگاهی؟
تو در من زندهای، از تهمت مردن مبرایی
تو در من زندهای چون سیل اشکی، بغض جانکاهی
تو هم چون نور هفتم، آیهی نفرین نمیخوانی
مبادا گٌر بگیرد جان زندانبانت از آهی
ز سوز سینهی آزادگان راستین پیداست
اثر دارد ز پشت میلهها هم آه کوتاهی
مریدان تو، در سر، آرزوهای تو را دارند
اگر میافکنند امروز تاجی از سر شاهی
تو را حس میکنم بعد از اذان صبح در باران
نسیمی میوزد، آری، نسیمی میوزد، گاهی
نسیمی میوزد از سویی و با عطر گیسویی
سلامت را به یاران میرساند هر سحرگاهی
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.
پنجشنبه, 01 اردیبهشت,1401