یادداشتی از علیمحمد مودب
یاد مرگ در شهرهای امروز
19 بهمن 1393
02:25 |
1 نظر
|
امتیاز:
5 با 2 رای
شهرستان ادب: همزمان با فرارسیدن ایام دهه فجر، یادداشتی میخوانید از علیمحمد مودب، شاعر و مدیرعامل موسسۀ فرهنگی هنری شهرستان ادب. این یادداشت در روزنامۀ شهرآرا منتشر شده است.
یاد مرگ در شهرهای امروز
دارم میان مقبرهها راه میروم
شاید هوای زیستنم را عوض کنم
علی داوودی
دهه فجر است و ما هم صبح جمعه با رفقای شاعر و نویسنده که به موسسه شهرستان ادب رفتوآمد دارند، رفتیم حرم امام خمینی(ره) و بهشت زهرا، چه صفایی دارد قبرستان، چه سنت خوبی است زیارت و فاتحهخوانی برای اهل قبور و چقدر دل را جلا میدهد، در روستا که بودیم از دیوار پشتی حولی یا همان حیاطمان که میپریدیم، چند صدمتری که میرفتیم قبرستان بود و چه صفایی داشت قبرستان. معرفت نفس، مفیدترین معارف است و هیچ آینهای مثل قبرستان آدم را با خودش و با حقایق ازلی و ابدی روبهرو نمیکند.
(ذکر آرد فکر را در اهتزاز/ ذکر را خورشید این افسرده ساز) در معارف ما بسیار به ذکر امر شدهایم، ذکر خدا، ذکر نعمتهای خدا، ذکر اولیای خدا، ذکر ایاما... و یکی از مهمترین ذکرها، ذکر الموت یا همان یاد مرگ است و یکی از مصائب شهرهای بزرگ دوری از قبرستان است، مشهد هم از این نظر مثل تهران است و از نعمت نزدیکی قبرستان محروم. نمیشود قدمزنان به قبرستان رفت و ما اسیران روی خاک، بسیار محله اسیران زیر خاک را از محله خودمان دور بردهایم و شاید هم دیگر با این اوضاع شهرهای مدرن گریزی از این ماجرا نیست، البته میشود در طراحی شهرهای جدید که تازه همهچیزشان تاسیس میشود به این قصه اندیشید، اما بههرحال تهران و مشهد و اینطور شهرها دچار وضعیت فعلیاند و در این وضعیت یکی از چارهها گردشهای علمی دوستانه در قبرستان است!
در زیارت بزرگان حقشناسی هست و ادای دین و نیز مرور تاریخ و خاطرات که از بهترین راههای رسیدن به معرفت و حکمت است. امام عزیز ما و شهیدانش از چمران و آوینی تا نوجوانهای گمنام، قصه و افسانه نبودند و زیارت این بزرگان، آن همه واقعه را به یاد ما میآورد و بهتر از این برای آدم این دوران چه چیزی ممکن است؟ مگر چند سال گذشته است که عدهای همه حرفها و نصیحتها و دردها و باورهای امام(ره) را از یاد بردهاند و برخلاف آن حرف میزنند، آدم وقتی تاریخها و عکسهای روی قبرها را میبیند یادش میآید که امام(ره) و جنگ و انقلاب و شهدا افسانه نبودهاند و خودش آنان را دیده و با آنان زیسته است. در حاشیه زیارتمان نشستیم گوشهای از حرم امام(ره) و سرهنگ فریدون شمس و اسماعیل امینی عزیز، دبیر جشنواره شعر فجر امسال از چشمدیدههای خودشان از انقلاب گفتند و امینی گفت که خودش دیده که چطور با مسلسل مردم را به رگبار بستند و خودش با هماهنگی یکی از معلمها مدرسه را به تظاهرات کشانده و فریدون شمس مهربان و عزیز از تظاهرات همافران گفت و از اینکه ساواک شناساییشان کرده بود و قرار بوده اعدام شوند و محمدمحسن پسرک کوچکم در میان جمع میچرخید و بازی میکرد، یاد آن جمله معروف «سربازان من در گهوارهها هستند» امام(ره) افتادم و فکر کردم که امام(ره) و شهدا حقیقتاند و اردوگاه امام(ره) که دلسپرده ولایت ا... است، تسلیم اردوگاه کدخداها و شیطانها نخواهد شد.
یکی دیگر از نتایج گردشهای دستهجمعی در قبرستانهای بزرگ بازشناختن دوستان است، ابیات مشهوری از این قبیل را بسیار شنیدهایم که چو بر خاکم بخواهی بوسهدادن، رخم را بوسه ده اکنون همانیم یا بیا تا قدر یکدیگر بدانیم. در قبرستان ناچاریها و ابتلایات زندگی روزمره نیست و آدمها در نابترین حالاتشان با هم بدون غرض و مرضی روبهرو میشوند و این ماجرا دوستیها و الفتها را عمق میبخشد، حالا که شهرها بزرگ شدهاند و طبعا قبرستانها هم برای خودشان شهری شدهاند، میتوان سنتهای تازهای هم برای زیارت اهل قبور ایجاد کرد.
در سایه امام(ره) و شهیدانش
علیمحمد مؤدب