متناقض نما غزلی از محمد مرادی
02 شهریور 1391
20:40 |
0 نظر

|
امتیاز:
با 0 رای
من كيستم؟ :هميشهي مجهول، يك چيستانِ غرق معمّا
دشتي پر از دقايق مجنون، باغي پر از ليالي ليلا *
گاهي عبور صد دره رودم ، گاهي پر از فراز وفرودم
گاهي فقط تراكم صخره ، گاهي فقط تلاطم دريا
يك روز شرح قصهي لوطم ،در انتظار صبحي ... :اينك
يك روز ناگزيرِ هبوطم ، در ماجراي آدم وحوّا
روزي پراز طراوت روحم ، يعني سوار كشتي نوحم
روزي غريقِ ماتم «كنعان»: حيف از طلا كه خرج مطلا ...
صدها بغل شكوفه-بهارم، وقتي به منجنيق سوارم
صدها غزل ابولهبم گاه در پيش مردمانِ تماشا
گاهي درآرزوي خدايي فرعون عصر خويشم وگاهي
بايد عصا به دست بگيرم : «ما تِلكَ في يَمينِكِ موسي؟»
گاهي پر از ترنم داوود ،گاهي خشوع صالح يا هود
گاهي پر از تهور نمرود، گاهي برندهي سر يحيي
با هدهد جنابِ سليمان سيمرغ قاف منطق طيرم
بيخضرِ رهبري كه تو باشي مغضوبِ «جئتَ شيئاٌ نُكرا»
باتو پراز حوالي غيبم، چوپان داستان شعيبم
بيتو فقط «لَصَوت حَميرم»، نه، بي تو: « بَل اَضَلُّ سَبيلا»
وقتي كه بيتو زار و غريبم، تعبيري از مسيح وصليبم
بايد كه خويش را بفريبم چون وارثان ننگ يهودا
با تو پر از دعاي «فَهَب لي ياربِِّ مَن لَدُنكَ وليّ»ام
سرشارِ «ذِكرُ رحمتِ ربِّك، في حقُِ عبدِهِ زكريّا»
بااين همه رفيق گرانقدر ،من كيستم؟چگونه بگويم؟
:بيكس ، هميشه بيكس بيكس ، تنها هنوز تنها تنها
پيراهن پيمبريام را صد بار روزگار دريده است
يكروز با وساطت گرگان يكروز در هجوم زليخا
*
با اين همه تضاد پياپي جز«جودي» تو امنيتي نيست
وقت است يونسانه بخوانيم : «سبحانَ ربَّنا وَ ظَلَمنا»
*دوست شاعرم محمد جوادشاهمرادي دفتر شعري به نام «ليالي مجنون»دارد.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.