شهرستان ادب: آفتابگردانهای شهرستان ادب، مانند بسیاری دیگر از شاعران انقلابی ایران، نسبت به اوضاع این روزهای یمن، بیتفاوت نماندند. در ادامه، دو شعر جدید در حال و هوای مقاومت مردم یمن، از دو شاعر جوان عضو دورۀ آفتابگردانها یعنی خانم عطیهسادات حجتی و آقای محمد قائمیراد میخوانید:
1. محمد قائمیراد، عضو دورۀ تکمیلی آفتابگردانها
بیتالحرام مانده به دست حرامیان
دیگر نمانده حرمت احرام در میان
تصویر دین ز سیرۀ این تیره، تار شد
بیداری از مهارت شیطان مهار شد
قومی که رمیشان به هبا و هدر گذشت
قومی که سعیشان به صفا و سفر گذشت
بیتوتهکردگان حریم بت زمان
اینک ملقّباند به بیتالحرامیان
یک چند چون شرارهای از دودمان دود
اینان عروسکاند به شببازی یهود
اینان زبانه بر سر طغیان آتشاند
شور شرارت است اگر شعله میکشند
اینان سگ شکارچی کدخدا شدند
با گرگها رفیق و ز چوپان جدا شدند
آن کدخدا که لاف ز تحریم میزند
هردم به ساز سازش و تسلیم میزند
با کدخدا بگو که ببندد شریعه را
از کربلا هنوز بلاییست شیعه را
ما را شریعتیست که با خون عجین شدهست
تا این شریعت است، ببندد شریعه را
ما طالع سپیدۀ صبحیم، میدمد
گیرم دمی به شب بکشید این طلیعه را
قهر تو برکتیست که در هیچ مهر نیست
لطفی کن و مگیر ز ما این ودیعه را
باید جهاز فتنۀشان از حجاز بست
این مفتیان مفتخور منفعتپرست
پایان دهیم قائلۀ این قبیله را
آتش شویم پایۀ تزویر و حیله را
تزویرشان به یُمن یمن آشکار باد
اسب زمامداریشان بی سوار باد
طغیان این شرارۀ آتش نشاندنیست
خاکستری عقیم از این شعله ماندنیست
***
2. عطیه سادات حجتی، عضو دورۀ تکمیلی آفتابگردانها
بگذار و بگذر اين همه گفتوشنود را
كي ميكَنيم ريشۀ آل سعود را؟
يارب، به حقّ ناقۀ صالح عذاب كن
نسل به جاي ماندۀ قوم ثمود را
افتاده دست ابرههها خانۀ خدا
سجّيل كو كه سر شكند اين جنود را؟
چيزي به غير وهن ندارد نمازشان
بايد شكست بر سر آنها عمود را
اي واجبالوجود، ز لوث وجودشان
كي پاك ميكني همه مُلك وجود را؟
انكار ميكنند هرآنچه كه بوده را
اصرار ميكنند هر آنچه نبود را
جدّه، يمن، مدينه، غدير، از قديمها
اين قوم ميخرند تمام شهود را
در آن زمين كه نام علي گل نميكُند
هرگز مجوي مدفن ياس كبود را
كو وارث كسي كه درِ قلعه كنده است
تا بشكند دوباره غرور يهود را؟
اسپند روز آمدنش كور ميكند
يك صبح جمعه چشم بخيل و حسود را