وا می شود هر روز شب بویی به دستت
وقتی نوازش می شود مویی به دستت
از کودکی موسیقی ات را گوش دادم
وقتی تکان می خورد نأنویی به دستت
بگذار مادر ظرف ها را من بشویم
شاید زبانم لال، چاقویی به دستت...
از زرق و برق زندگی آسان گذشتی
حتی نمی بینم النگویی به دستت
گلهای قالی جان بگیرد تا بگیری
دستی به زانویی و جارویی به دستت
تا شانه هایش را نوازش کردی آرام
ترمیم شد بال پرستویی به دستت