غزلي از سيد عليرضا شفيعي
19 شهریور 1391
15:40 |
0 نظر
|
امتیاز:
با 0 رای
در كوچههای نگاهت ای كاش میشد قدم زد
در شرح قرآن چشمت آیه به آیه قلم زد
فریاد نهجالبلاغه با چرخش ذوالفقارت
همدم شد و بر سر كفر، تیغ عدم دم به دم زد
اكسیر عشق تو غوغاست بیشك طلا میشود خاك
حتی خدا روز خلقت از كیمیای تو دم زد
در خواب بودم دمادم، در خواب... یك خواب مبهم
یاد تو چون سرمهی صبح، بیداریام را رقم زد
بال و پرم را شكسته بار گناهانم آقا
ای كاش میشد دوباره بالی به دور حرم زد
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.