1-
بين مهتاب و شما شب پره ديوار شود
تا از اين پنجره ها صبح پديدار شود
چاره اينست که خورشيد علمدار شود
بستر تيرهء اين خاک پُر انوار شود
پای همت بفشاريد که هموار شود َ
صحنهء سرخ ترين فاجعه تکرار شود
2-
ماهي شديم بستر دريا به خون نشست
آهو شديم دامن صحرا به خون نشست
شاهـــين شديــــم شانه پامير وهــــندوکش
تا انتهــــــــــاي قامت «بابا» به خــــون نشست
پرپر زديم، پيکـــــــرما پــــــــــاره پــــــــــــاره شد
پروانه وار هرکه به هرجا به خــــــــون نشست
درسوگ بي پناهي ما سنگ سنگ ريخت
تنديس جاودانهء بودا به خــــــون نشست
اينک دوباره در طلب شهد شادي ايم
با آنکه باربار دل ما به خون نشست
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز