موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
همزمان با تشییع پیکر پاک سردار همدانی

قصیدۀ علیرضا قزوه برای سردار شهید حسین همدانی

19 مهر 1394 16:06 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 8 رای
قصیدۀ علیرضا قزوه برای سردار شهید حسین همدانی
پس از انتشار خبر شهادت سردار حسین همدانی در سوریه تعدادی از همراهان آن عزیز و هنرمندان و شاعران در فضای مجازی یادداشت منتشر کردند و این واقعه دردناک را به همه هموطنان تسلیت گفتند.

علیرضا قزوه، از شاعران حوزه انقلاب و دفاع مقدس نیز قصیده‎ای در وصف این شهید بزرگوار سروده است که متن آن به شرح ذیل است:


جز در ره حق باز نکردیم زبان را
تعظیم نبردیم جهان گذران را

از دست سیاهی برهان در شب تشویش
یا صاحب شمشیر، زمین را و زمان را

نفرین به جهانی که سرانش همه منگ‎اند
اف باد به دنیا که فروبسته زبان را

دستی نکشیدند سر سوخته‎جانان
فرقی ننهادند بهاران و خزان را

امروز هم این طایفۀ آب فروشان
بستند به روی همگان آب روان را

داد دل خود یارب! یارب! ز که گیریم؟
یارب! به که گوییم چنین درد گران را؟

جز خدمت رندی که قدح‎نوش یقین است
مردی که بنا کرد دگرباره جهان را


**
این تارتنک‎ها همه پامال هوایند
بستر نکنی خانۀ این تارتنان را

شد سینۀ من مجمرۀ روز قیامت
خاموش کند کیست من شعله به جان را

در معرکه گرسیوز و دجال نماناد
برداشت _هلا!_ آرش ما تیر و کمان را

باری چه کنم با چه زبانی، چه بیانی
نشتر بزنم طایفۀ گورخران را

با سلسلۀ سنگ‎دلان ، کاخ‎نشینان
با خشم بگویید ببندند دهان را

شد سنبله و حوت همه سهم شروران
دادند به ما عقرب و جوزا، سرطان را

وقتی خبری نیست ز انسان چه بگویم
"مر گاو و خر و استر و دیگر حیوان را"1

تاریخ گواه است که هر سلسله کآمد
میراث به ما داد همین زخم گران را

امروز ببین این همه تزویر و تکاثر
پر کرده ز زر کیسۀ بهمان و فلان را

حال دل ما مثل خزان نیست، خزان است
خیزید و خز آرید که امروز خزان را...

**

پیدا و نهان من و ما را مفروشید
پامال مکن حرمت این لاله‎ستان را

با دست تهی دعوی و اصرار چه دارید؟
گر جنس ندارید ببندید دکان را

یاران منا! زخم زبان تا کی و تا چند
کاین بی‎خردی‎ها ببرد توش و توان را

می‎ترسم از این جیفه‎پرستان که خطاشان
همسفرۀ کفتار کند شیر ژیان را

اسرار شبانی اگرت نیست برادر!
دادی به کف گرگ چرا سرّ شبان را؟


**

سفیانی عصرند کنون، طالب و داعش
خواهند بسوزند زمین را و زمان را


بویی به من آر از حرم حضرت زینب (س)
تا هدیه کنم در قدم او سر و جان را


من عاشق دلدادۀ آن صحن غریبم
با عاشق دلداده مگو سود و زیان را

امروز ببینید صف‎آراسته در شام
هم خولی و هم حارث و هم شمر و سنان را

امروز ببین پشت و پناه حرم عشق
الوند و دماوند و سهند و سبلان را

آیینه‎ای از جنس خدا از حلب آمد
تا بشکند افسانۀ بیدادگران را

سردار بلانوش «حسین همدانی»!
یک‎باره پر از آینه کردی همدان را


تا رایت مهدی(عج) ست به دست نفس تو
سفیانی و دجال نگیرند جهان را

ایران و عراق و یمن و شام عزادار
آن کیست تحمل کند این داغ گران را

جانت همه لبریز خدا، پر شدۀ نور
از سینه برون ریخته‎ای نام و نشان را

تو رتبه‎ای از مرتبه‎دانان بهشتی
" یزدان ندهد مرتبه جز مرتبه‎دان را "2

پیران وفادار در این عرصه غریب‎اند
یارب برسان خیل هژبران جوان را

مردانی از سلسلۀ رستم دستان
با دادن سر می گذرند این همه خوان را

شد معرکه بیزار ز بیداد مدد کن
تا داد بگیرم همۀ دادرسان را

این سوخته‎جانان همه در خط امان‎اند
یارب برسان یار امین را و امان را

آیینه مگر آورد از محضر قرآن
تفسیر کند مرز یقین را و گمان را

نبض من و یاران همه زیر نظر اوست
کو دست کریمش که بگیرد ضربان را

اخوانیه‎ای گفته‎ام اینک ز سر درد
از ما برسانید سلامی اخوان را

باشد به اشارات شهید همدانی
راهی بنمایند من هیچ‎مدان را


18 مهرماه 1394
1- از ناصرخسرو است.
2- از انوری ست.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • قصیدۀ علیرضا قزوه برای سردار شهید حسین همدانی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: