موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

ممنونم از پرستوهای فرانسه یادادشتی از علی محمد مودب در باره برنامه دیشب راز

02 شهریور 1391 21:48 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
خواستم از او بپرسم غرب... بلافاصله گفت: غربت!

 علی محمد مودب از شاعران مطرح کشورمان یادداشتی با عنوان «ممنونم از پرستوهای فرانسه» پيرامون برنامه دیشب راز نوشته است.
[خواستم از او بپرسم غرب... بلافاصله گفت: غربت!]

علی محمد مودب از شاعران مطرح کشورمان و فعال فرهنگی درباره برنامه دیشب راز که از شبکه 4 پخش شد و در این برنامه از یاسین علی به عنوان مهمان دعوت شده بود، یادداشتی با عنوان « ممنونم از پرستوهای فرانسه» نوشته و همراه با 2شعر در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است. این یادداشت به شرح زیر است:

سال هشتاد و دو بود، من داشتم درباره جانبازان شیمیایی تحقیق می‌کردم و شعر می‌نوشتم، اسم جانبازان شیمیایی که می‌آید، به طور طبیعی اسم آلمان هم مطرح می‌شود و من هم سعی داشتم در حد توانم چیزی دینم را به آلمانیها هم ادا کنم! اما شناختی نداشتم، در این حال و هوا یاسین علی یا همان ژولین پلیسیه که برای گذراندن یک دوره تحقیقاتی درباره اقتصاد اسلامی در دانشگاه ما به سر می‌برد، و شب‌ها در اتاق کریم حجازی با ما دمخور بود، خیلی به دردم خورد. یاسین علی کلی اطلاعات از آلمان به من داد و همین‌ها زمینه نوشتن شعر بلندی را فراهم کرد که بعدا به خودش تقدیم کردم. در همین اثنا روزی که می خواستم برای عیادت جانبازان شیمیایی به بیمارستان ساسان بروم یاسین هم با گل و شیرینی همراهم شد و در راه خواستم از او بپرسم غرب... که به فراست دریافت و بلافاصله گفت : غربت! و در حالی که از جلوی یک سبزی فروشی می گذشتیم که رادیویش روشن بود و شعر می خواند، گفت: اینجا حتی در سبزی فروشی هم شعر می‌شنوی اما آنجا ساختمان و ماشین و ... هست ولی انسان نیست و گفت که بهترین شهر برای من مشهد است و گفت...  
اشک‌های ژولین در بیمارستان ساسان هیچ وقت از یادم نمی‌رود و البته کلی خاطره و خنده و فوتبال با کریم حجازی و علی بهنام و بیابانی و  بقیه رفقا و سر به سر گذاشتن‌های بچه‌ها با یاسین که وقت زبان آموزی به جای اصطلاحات کاربردی، اصطلاحات الکی یادش میدادند و یاسین هم از همه جا بیخبر ...!
بگذاریم!
دیشب در برنامه راز ، یاسین را دیدم که بزرگ شده بود! صحنه جهان در حال عوض شدن است. کشورهای عربی در التهاب‌اند و آمریکایی و اروپاییها مشغول دست و پا زدن برای حفظ سلطه شان برای نفت لیبی و ...! ما خواه ناخواه آدم‌های این عرصه تازه هستیم و در کنار هم برای تحقق عدالت و ایمان در جهان قلم می‌زنیم و قدم می‌زنیم!
انشاالله که از این امتحان سربلند بیرون بیاییم


چقدر بزرگ شده این کوفه!

به دوست فرانسوی ام ژولین پلیسیه
که تا گفتم غرب، گفت: غربت!


زن گریه می‌کند
هم نوای راین
با کاروان کارون
که تصویر صورتش در قاب چادر
عکسی زیباست از غروب عاشورا
(1)Das welt که شکارچیهای تیز بین
شیر زخم خورده شیرین صورتش را
ضمیمه‌ای مناسب می‌گیرند
برای مقاله‌های "خطرات بنیاد گرایی"

زن گریه می‌کند
اسماعیل!اسماعیل!
کدام ابراهیمی کشیده است تو را
روی بوم تخت این بیمارستان غریب
زیر کارد‌های جراحی
تا یقینت را
نه خودش را
در قربانگاهت سخت بیازماید!
و الحق که آلمانیهای "جدی"
آلمانیهای "سرد مثل یخ"
آلمانیهای "سخت گیر"(2)
ممتحنانی مطمئنند
که هم سوال را بلدند هم جواب را
هم زهر هم پادزهر
و تو سرو
و تو سربلندی اسماعیل!
با همین قامت خمیده
همین سر تراشیده
که چقدر خندیدی
که چقدر خندیدم:
بالاخره موهامو آلمانیا زدن!
"آلمانی" زدن!(3)
آلمانی آلمانی!
چه قدر خندیدیم
و اشک‌های تو و من
دیوان شرقی _غربی گوته بود
کنار آب و رکن آباد و گلگشت مصلی
که عشق اول نمود آسان
ولی افتاد!
افتاد!
اسماعیل من افتاد
بانوی یخی "آلپ"
که قیافه "هایدی" میگیری برای من(4)
می‌سوزد دلم
مثل خیمه‌های "حسین"
و تو مهربانانه
توی لیوان پر یخ
برایم Das beer (5(
میریزی!
Lidleکدام بقالی کوفه است!(6)
چه قدر بزرگ شده این کوفه!

زن گریه می‌کند
ناله می‌زند زن
این "مارک‌ها" به من نمی‌چسبد(7)
این مارک‌ها به تو نمی‌چسبد
من نیامده‌ام زیر سایه بردهای تبلیغاتی (8)Benz
رنگ ببازم
تو عقده(9) Moser  نداشتی
این مارک‌ها نمی‌چسبد به ما
من گدا نیستم
آقای یخی!
فردوسی نشنیده‌ای، خاویار که شنیده‌ای!
زعفران که چشیده‌ای
به شوت‌های "بایر" دلخوشی!(10)
من میزبان جام جهانی جمشیدم
"به نام خداوندی که شادی را برای مردمان آفرید"(12)
به گریه‌هایم نرو
ما ایرانیها پشت سر مسافر آب می‌ریزیم

زن گریه می‌کند هنوز
در حول و حوش خنده "خردل"(12)
و آخرین تلاش‌های "خفه کننده"(13)
و لبخند پرستارهای دم خروسی
هم نوای راین
 با کاروان "کارون"
گریه می‌کند زن:
تو آفتاب "اهوازی" و من باران "زیبا کنار"
و چه می‌کنند حالا "سبزهای " آلمان(14)
قرارمون این نبود اسماعیل
تو تکی بپری و
من بمونم اینجا
تو فرودگاه "فرانکفورت"
که این پسره بور صدا بزنه
کاترینا کاترینا!
اینجا رو!
جنازه "کله پوستی"(15)
چه "نازی"ای شدی اسماعیل!


-1 روزنامه پر تیراژ آلمانی
2- آلمانیها به این صفات مشهورند
-3 یکی از مدل‌های پر طرف دار اصلاح مو در سال‌های بعد از جنگ
-4 از قصه‌های مشهور آلمانی
-5 نوعی شراب پر طرفدار آلمانی
-6 از فروشگاه‌های زنجیره‌ای آلمان
-7 واحد پول آلمان
-8 کارخانه مشهور اتومبیل سازی آلمان
-9 تولید کننده لوازم الکتریکی
-10 تیم فوتبال بایرن مونیخ
-11 سنگ نوشته‌ای در کتیبه‌های تخت جمشید
12و13- از گازهای شیمیایی
-14حزبی آلمانی که روابط نزدیک‌تری با صهیونیست‌ها دارد
-15 لقب نئونازیها


2- تشکر و امتنان


بسم الله الرحمن الرحیم
" و من لم یشکر المخلوق لم یشکرالخالق "
بدینوسیله سپاسگزاری می‌کنم از باران
از همه ابرها
از همه پرندگان مهاجری که از راه‌های دور و نزدیک
به مجلس عزای شهید من آمدند
و سپاسگزاری می‌کنم
از نخل‌هایی که بر جنازه‌اش به نماز ایستادند
سپاسگزاری می‌کنم از باد
که خبر شکفتنش را
به باغستان‌های یوگسلاوی رساند
به سیب‌های سرخ لبنان
به پرتقال‌های خون جگر "اقصی"
ممنونم از همه پروانه‌هایی که هر سال
بر آلاله‌های دور و برش فاتحه خواندند
ممنونم از پرستوهای "فرانسه"
که به احترامش یک دقیقه سکوت کردند
ممنونم از ...
نثار همه ارواح مطهر شهدا صلوات!


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.