شهرستان ادب: نیمۀ ماه رمضان بود که نخستین فرزند علی(علیه السلام) و فاطمه(سلامالله علیها) به دنیا آمد. پسری که نخستین بار امام علیبنابیطالب(ع) را پدر کرد و حضرت فاطمه زهرا(س) را به مقام مادری رساند. در قبیلۀ قریش تنها کسی که «حسن» نام گرفت، او بود. کمی بعد، پس از تولد برادرش حسین(ع)، هردو به اندازهای نزد پیامبر اکرم(ص) گرامی بودند که حضرت محمد همواره آنها را فرزند خود میدانست و به همین خاطر بود که امام علی خطاب به فرزندان دیگرشان میفرمودند که حسن(ع) و حسین(ع) فرزندان رسولاللهاند. پیامبر نیز در تمام سالها این دو برادر را گرامی میداشت و فاطمه زهرا آن دو را در آغوش مادرانه خود رشد و تعلیم میداد و هر دو بزرگوار قرة عین حضرت مادر(س) بودند. بهرهمندی از وجود مبارک پیامبرِ خوبیها تنها تا هفت سالگی حسن(ع) تداوم داشت تا اینکه به خواست خداوند، جهان از حضور حضرت محمد خالی شد و کمی بعد حضرت فاطمه نیز به پدر بزرگوارش پیوست. حالا حسن(ع) و حسین(ع) دو عزیز کرده در دامان پیامبر جا پای پدر بزرگوارشان امام علی میگذاشتند و از مرام و مسلک امام اول شیعیان مشق مینوشتند؛ تا اینکه در سی سالگیِ نخستین فرزندِ فاطمه(س)، با شهادت مولای متقیان، مقام امامت به امام حسن واگذار شد و ایشان به امامت رسیدند.
امام غریب
از غربت و تنهاییهای امام حسن(ع) و مصائب زیاد زندگی این حضرت تا حدودی در برخی محافل و منابع مکتوب گفتهاند و شنیدهایم. وجود تمام ائمه همواره در مواجهه با آزار مخالفان پیامبر(ص) و دین اسلام قرار داشته است. اما آنچه در تمام این چهارده قرن از زمان حیات و بعد از شهادت امام حسن(ع) زنده و پابرجا بوده، حقیقتِ «غربت» است. غربتی که در عزاداریها و جشنهای جامعۀ مسلمین از قرنها پیش احساس میشده و همواره نیز کمتر کسی در مقایسه با دیگر ائمه معصومین به صورت جامع و کامل به امام حسن(ع) و ذکر مصیبتها و تنهاییهای آن حضرت پرداخته است. چنانکه امروز نیز با وجود گسترش جامعۀ مسلمانان در سرتاسر جهان، نام این امام بزرگوار به غریبانهترین وجه ممکن بر زبانها جاری میشود. کمتر شعر خوبی برای ایشان سروده میشود و کمتر جشنواره و کتاب و مجموعۀ هنرمندانهای به نام مطهر ایشان مزیّن است. حال، آنچه قابل تأمل است، عزیز بودن دو فرزند علی(ع) نزد پیغمبر خداست و هرچند کربلا با حضور امام حسین(ع) و یاران با وفای آن حضرت کربلای معلّی شد، اما واقعۀ صلح امام حسن(ع) با معاویه نیز مقدمهای بر جریانات پس از آن و واقعۀ عاشورا بود.
از دیرباز
در ادبیات پارسی که در طول قرنها مورد اقبال علاقمندان و هنرمندان بسیاری بوده است، اشعار آیینی و مرثیههای بسیاری برای ماه محرم و شهادت امام حسین(ع) و هفتاد و دو تن از یاران با وفای ایشان سروده شده است؛ واقعۀ عاشورا به عنوان یکی از برجستهترین رویدادهای دینی و تاریخی جهان اسلام، موضوع بسیاری از اشعار و داستانها و تعزیهها بوده و هرساله سوگواری برای مقام سالار شهیدان(ع) و حضرت عباس(ع) و فرزندان امام حسین(ع) صورت میگیرد که جای بسی تأمل، عزت، دقت و احترام دارد. با این حال کمی بعد از اربعین حسینی، سیاههها از دیوارها برداشته میشوند و همزمان با روزهای آخرینِ ماه صفر، آن طور که شایسته است برای شهادت امام حسن(ع) هیئتها و دستههای عزاداری به راه نمیافتند. این عزاداری حتی در شعرهای شاعران هرچند موفق و به نام نیز دیده نمیشوند و کمتر شاعر و نویسندهای تا امروز توانسته شعر شکوهمند و آبرومندانهای به ساحت این امام بزرگوار تقدیم کند.
تا امروز
مگر عزاداری هم هست که غزل دلنشین محتشم کاشانی برای امام حسین(ع) را تا به امروز نخوانده یا نشنیده باشد؟ شعر زیبای محتشم همواره بر کتیبههای تکایا و هیئتها جا خوش کرده و مطلع زیبای «باز این چه شورش است که در خلق عالم است/ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» شنیدنیترین شعر برای سوگواری سالار شهیدان است. در طول سالها اما بعضی شاعران مثل سید حسن حسینی در کتاب «گنجشک و جبرئیل»، علی معلم در مثنویِ «روزی که در جام شفق مل کرد خورشید ... »، قیصر امین پور در مثنوی نی نامه و منظومه روز دهم، علیرضا قزوه در کتاب «با کاروان نیزه» و قادر طهماسبی در برخی از آثار با سرودن اشعار عاشوراییِ خوبی، توانستهاند به شعر آیینی و حسینی رونق بخشند و شعر عاشورایی ماندگاری را در ادبیات معاصر به یادگار گذاشتهاند. اما چه تعداد از شاعران توانستهاند شعری در سطح شعر محتشم برای امام حسن(ع) بسرایند؟ آیا هرگز در عرصۀ اشعار آیینی شعری شناخته شده و شنیدنی برای کریم اهل بیت سروده شده است؟ آیا شعرهای شاخص برای امام مجتبی از تعداد انگشتان یک دست تجاوز میکند؟
بیدل! به هر کجا رگ ابری نشان دهند/ بر ماتم حسین و حسن گریه میکنند
از ماندگارترین شعرهایی که برای امام حسن(ع) سروده شده میتوان به شعر وصال شیرازی اشاره کرد که در جریان نابینا شدنش بر اثر آب آوردن چشمش، برای آن حضرت غزلی میسراید. او پس از نابینا شدن شبی متوسل به حضرت محمد(ص) می شود و از آن حضرت شفای چشمانش را می خواهد. آن حضرت به خواب وصال میآیند و به او میگویند شعری برای امام حسن(ع) یا امام حسین(ع) بسراید. در همان حال حضرت فاطمه زهرا(س) حاضر میشوند و به او میگویند که اگر شعر مصیبت گفتی اوّل از حسنم شروع کن؛ زیرا او خیلی مظلوم است. و این راز سرودن شعر «از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد/ آن طشت راز خون جگر باغ لاله کرد ... » در فردای دیدن آن رؤیا در عالم خواب است.
به هر روی آنچه جای تأمل دارد، فقر آثار منظوم و منثور در ستایش و بیان مصیبتهای امام دوم ما شیعیان است. جشنوارههای مربوط به امام حسن(ع) در مقایسه با جشنوارههای عاشورایی، رضوی، مهدوی و ... بسیار اندکاند و هر ساله معمولاً آثار مکتوب خوب و ماندگار کمی در حوزه شعر حسنی منتشر میشود. خوب است که مراکز ادبی در گسترش و ترویج شعر کریم اهل بیت وقت بگذارند تا قدری از غربت این امام معصوم در میان جامعۀ مسلمین نیز بکاهند.
در ادامه شعر زیبای وصال شیرازی برای امام حسن(ع) را با هم میخوانیم:
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
آن طشت راز خون جگر باغ لاله کرد
خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت
دل را تهی زخون دل چند ساله کرد
نبود عجب که خون جگر گر شدش بجام
عمریش روزگار همین در پیاله کرد
نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش
ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد
زینب درید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
هر خواهری که بود روان کرد سیل خون
هر دختری که بود پریشان کُلاله کرد
یا رب به اهل بیت ندانم چه سان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت ...