شهرستان ادب: همزمان با سالروز تولد «ادوارد البی» نویسندۀ و داستانپرداز شهیر آمریکایی، یادداشتی میخوانید از پرستو علیعسگرنجاد بر نمایشنامۀ «رویای آمریکایی» این نویسنده.
شاید همۀ توفیقاتش در زندگی هنری- ادبیاش را، مدیون کشف هویت واقعی خود باشد! «ادوارد فرانکلین البی» از همان اولین روزهای 20 سالگی که فهمید عضو حقیقی خاندان ثروتمند و مرفه آلبی نیست و پدر و مادر فقیرش در کودکی او را به این خانواده سپردهاند تا در رفاه و امنیت زندگی کند، دست از زندگی اشرافی خود کشید. این تصمیم سخت؛ رها کردن ثروتی که سالها در پناه آنها، درست مثل یک بورژوای حقیقی رشد کرده بود و تجربهکردن زندگی پایینترین طبقات آمریکا همچون دستفروشان؛ پلی بود برای رسیدن به حقایق بیشماری که بعدها، دستمایۀ مهمترین اثر وی، «رؤیای آمریکایی» قرار گرفتند. گرچه البی با نگارش «داستان باغوحش» که به تأثیر از فضای نوشتههای ساموئل بکت در آن روزگار خلق شده و توجه جامعۀ هنری آن روز آمریکا را برانگیخته بود، به شهرت رسیده بود و بیشتر خوانندگانش او را با «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟»ش به یاد میآورند؛ اما وی شهرت حقیقی خود را اول مدیون «رؤیای آمریکایی» و سپس «مرگ بسی اسمیت» است. به عنوان اشارهای گذرا باید گفت «مرگ بسی اسمیت»، ماجرای غمبار و تأثربرانگیز جوان سیاهپوستی است که جامعۀ نژادپرست سفیدپوستان آمریکا، او را با عقاید متعصبانۀ خود میبلعد. این اثر در حقیقت رونمایی البی از جهل نژادپرستانۀ مردمی است که خود را متمدنترین مردم دنیا میدانند؛ اما در باطن، تفاوت رنگ پوستی را تاب نمیآورند و این تصنیفخوان بینوای سیاهپوست را، قربانی عصبانیت خود میکنند.
اما «رؤیای آمریکایی» که شاهکار ماندگار البی است، با زبانی طنزآلود و دردناک و با بهرهگیری از قلم استواری که کارهای البی را به «اوژن یونسکو»، خالق نمایشنامۀ زیبای «کرگدن»، شبیه میکند؛ زندگی سه نسل از یک خانوادۀ آمریکایی را روایت میکند. قدیمیترین و اولین نسل، مادربزرگ پیر داستان است که با ساختن جعبههای کوچک و بزرگ خالی، روزگار خود را میگذراند. گرچه رفتار او برای حفظ استقلال مالی و عدم اتکا به دو نسل بعدی که قصد حذف او را دارند، شایان تقدیر است؛ اما ایدئولوژی اصلی البی برای نگارش این اثر که همان «پوچی و توخالی بودن رؤیای آمریکایی» است، خود را در همین کار به ظاهر سادۀ مادربزرگ نشان میدهد. جعبههایی که او میسازد، در حقیقت هیچ محتوی خاصی ندارند و برای منظور مشخصی هم ساخته نمیشوند. گرچه با همین شغل به ظاهر ساده و شرکت در دوره مسابقات استانی و کشوری، مادربزرگ ثروت هنگفتی به هم زده است؛ اما مخاطب میداند که این جعبهها، پر از خالیاند تا نشان دهند پوچی، خود را از نوجوانان و جوانان آمریکایی گذر داده و حتی به نسل میانسال آنها هم رسیده است. چه اینکه این جعبههای بیحاصل هم موجبات نجات مادربزرگ را از دست نسلی که میخواهند او را به خانۀ سالمندان بفرستند، فراهم نمیکند. نسل دوم، عجیبترین نسل این روایت است و متشکل از خانوادهای است که در اقدامی حیرتانگیز، فرزندخواندۀ خود را به علت چند مشکل اخلاقی کوچک، مثله میکند و از بین میبرد! این نسل در حقیقت نمادی برای آرمانگرایان افراطی آمریکا است که راه نجات را تنها در قتل و کشتار میبینند. جالب این جاست که همین نسل است که در تمام طول اثر، داعیۀ اخلاقمداری و انسانیت دارد و به دنبال احیای ارزشهاست! و جالبتر اینکه تم اصلی اثر را ماجرای همین نسل که در پی یافتن جایگزینی برای فرزندخواندۀ از دسترفتۀ خود است، تشکیل میدهد! این درست همان تصویری است که امروز، از آمریکای بینقاب می بینیم؛ دولت فریبکاری که زیر سایۀ بلندترین شعارها برای احقاق حقوق بشر، خود، اصلیترین نقضکنندۀ آنهاست.
نسل سوم که شناسامهای برای آنها در کتاب تصویر نشده تا به شکلی هنرمندانه، پوچگرایی و بیهویت بودن آنها به مخاطب القا شود، متشکل از شخصیتهایی است که تنها به دنبال کسب ثروت و تبعیت از نظام سرمایهداریاند و تا پایان ماجرا هم مخاطب همچنان حقیفت این نسل را درک نمیکند. چنان که اشاره شد، مهمترین درونمایۀ «رؤیای آمریکایی»، هجو این عنوان و پوچگرایی شخصیتهای درگیر در ماجراهاست؛ شخصیتهایی که از هیچ فرصتی برای حذف یکدیگر فروگذار نمیکنند و «خانواده»، «آرمان» و «ارزش»، معنای واقعی خود را برای آنها از دست دادهاند. البی به لطف زندگی پرفراز و نشیب خود و رویارویی با حقیقت گزندۀ جامعهای که در آن زیسته است؛ در این اثر، به عنوان یک آمریکایی وارسته، تمامقد در مقابل جامعۀ پردروغ خود میایستد و پرده از چهرۀ مزوّرانۀ آن برمیدارد تا توخالی بودن همۀ رؤیاهای آمریکایی را، درست مثل جعبههای مادربزرگ قصهاش، به مخاطبش نشان دهد.
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز