موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشت مجید اسطیری به بهانه زادروز محمود دولت‎آبادی

«عیّار بی‎قرار» درنگی در شخصیت و قیام «گل‎محمد» در رمان کلیدر

10 مرداد 1395 16:48 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4 با 10 رای
«عیّار بی‎قرار» درنگی در شخصیت و قیام «گل‎محمد» در رمان کلیدر

شهرستان ادب: در زادروز محمود دولت آبادی چهرۀ درخشان ادبیات داستانی امروز یادداشتی می‎خوانید از داستان‎نویس و منتقد گرامی مجید اسطیری دربارۀ شخصیت «گل‎محمد» در رمان کلیدر دولت‎آبادی.‎


عیار بی‎قرار

محمود دولت آبادی در رمان «کلیدر» شخصیت‌های متعددی خلق کرده است که بر اساس تقسیم‌بندی کلی و قدیمی مرسوم در ادبیات داستانی، می‌توان آنها را در سه دسته شخصیت اصلی، فرعی و سیاهی لشکر گنجاند. از میان شخصیت‌های اصلی می‌توان برخی را دقیقا و برخی را مسامحتا شخصیت «قهرمان» نامید.

بی‌شک مهم‌ترین شخصیت قهرمان خلق شده توسط محمود دولت آبادی «گل محمد»ِ رمان سترگ «کلیدر» است. این رمان که پرحجم‌ترین رمان فارسی است و شخصیت‌های فراوان و فرازهای اصلی و فرعی بسیار دارد، به روایت قیام «گل‌محمد کلمیشی» و خانواده و یاران او بر علیه خوانین و محتشمان محلی میپردازد.

شخصیت گل محمد را می‌توان با سه ویژگی اصلی «شجاعت»، «درایت» و «آزادگی» شناخت. شجاعت گل‌محمد را در فرازهای بسیاری از رمان که اوج آن در نبرد پایانی او و گروهش است، میبینیم. درایت و تدبیر وی نیز در موارد بسیاری نمایان می‌شود که از آن جمله در سلوک خاص وی با خوانین و با حکومت نمود واضح دارد. و در برخورد گل‌محمد با مردم فرودست و ستمدیده، صفت آزادگی وی به بارزترین شکل جلوه‌گر می‌شود. می‌توان ویژگی‌های دیگری نیز در گل‌محمد سراغ گرفت که به نظر می‌رسد قابل خلاصه شدن در این سه ویژگی و صفت اصلی و مهم او هستند. از جمله آن‌ها قدرت‌طلبی است که در ماجرای قتل پسرخاله‌اش نمود دارد، غیرت است که در ماجرای کشتن دو امنیه نمود دارد، عاشق‌پیشگی است که در رفتار وی با مارال از اولین برخورد تا صحنه وداع آخر جریان دارد و شوریدگی عرفانی-فلسفی است که در گفتگوهایش با ستار پینه‌دوز، عامل مخفی حزب توده پدیدار می‌شود. شخصیت‌های اطراف گل‌محمد هر کدام آینهء یکی از صفات او هستند و جنبه‌ای از درونیات او را هویدا می‌کنند. مثلا خان‌عمو بخش شجاع و متهور شخصیت گل محمد است، مادرش بلقیس بخش حماسی و غیرتمندانه وجود اوست و ستار بخش متفکر و اهل تدبیر وی. در برخورد با شخصیت‌های متعدد رمان که تعدادی‌شان دشمنان گل‌محمد هستند و حتی در کشتن وی نقش ایفا می‌کنند، تقریبا هیچ وجهی از وجوه این شخصیت اصلی پنهان نمی‌ماند. "گل محمد مردی روستایی است که ناخواسته به آشوب تاریخ کشانده میشود و همراه آن به سوی پایانی نراژیک میرود. او قهرمانی است که سرشت رمانتیک خود را در صحنهء مرگ بروز میدهد: تنها به سان قهرمان یک رمانس به استقبال مرگ میرود."

عنصر دیگری که در کشف ویژگی‌های اصلی شخصیت‌ها نقش مهمی دارد «طبیعت» است. طبیعت سهم عمده‌ای در این رمان دارد و زندگی بسیاری از شخصیت‌ها از جمله گل‌محمد به آن وابسته است. از آن گذشته نویسنده به توصیف طبیعت توجه خاصی داشته و اکثر فصل‌های رمان حاوی توصیف‌های مفصلی از طبیعت منطقه شمال خراسان است. خیلی از این توصیف‌ها بهانه‌ای می‌شوند برای بیان امیال و آلام درونی شخصیت‌های رمان، از جمله گل‌محمد. طبیعت است که مسیر اصلی حرکت زندگی گل‌محمد را به سمت طغیان می‌کشاند. واقعه‌ی «مال‌مرگی» که یک بیماری مسری مرگبار دامی است و به تلف شدن تعداد زیادی از گوسفندان خانواده‌ی گل‌محمد می‌انجامد، و تلاش بیهوده او برای برداشت گندم دیم از زمین‌های بی‌حاصل، دو نمونه از نقش مهم طبیعت در زندگی گل‌محمد هستند.

قیام گل‌محمدها وضعیت ارتباطات و نسبت‌های درونی مختلف جامعه را نشان می‌دهد. با بالا گرفتن کار گل‌محمدها و پیچیدن خبر عیاری‌های وی، امیدی در دل طبقه محروم پیدا می‌شود تا شاید حرکت گل‌محمد بتواند جلوی بیدادگری‌های خوانین و زمین‌داران را بگیرند. این امید اندک‌اندک واقعی می‌شود و در چندین صحنه شاهد ستاندن حق مظلوم از ظالم و مجازات کردن ظالم در دادگاه خلقی گل‌محمدها هستیم. اما این مردم که به زعم گل‌محمد و کسانی که وی با آنها رایزنی می‌کند، با زیردست بودن و تحقیر شدن خو گرفته‌اند، گل‌محمد را هنگامی که در تنگنا قرار می‌گیرد، همراهی نمی‌کنند. او ازطرف مردم خودش درک نمی‌شود و جامعه همپای او پیش نمی‌آید. در این موقعیت، تنها سه راه برای او باقی می‌ماند؛ تسلیم، فرار یا جنگ. دو راه اول با میانجی‌گری برخی از ماموران دولتی با وی درمیان گذاشته می‌شود اما گل‌محمد راه سوم را برمی‌گزیند چون دو راه اولی با آزادگی‌اش منافات دارد.

بر خلاف گل‌محمد که هم به لحاظ کیفیت پرداخت نویسنده و هم به لحاظ نوع منش و کنش، در میان شخصیت‌هایی که دولت‌آبادی آفریده کامل‌ترین شخصیت است، در آوسنه باباسبحان و جای خالی سلوچ، شخصیت‌ها توان قیام بر علیه شرایط را در خود نمی‌بینند. تمام تلاش مرگان، شخصیت اصلی رمان جای خالی سلوچ که در تمام طول اثر با سختی‌های ناشی از غیبت بی‌خبر شوهر روبروست، این است که خانواده‌اش را حفظ کند. این تلاش در بیشتر مواقع چیزی جز دست و پا زدن نسبتاً بی‌نتیجه او نیست و کانون خانواده با حادثه‌ای که برای عباس‌جان... دو فرزند وی پیش می‌آید، از هم می‌پاشد. گرهی باز نمی‌شود تا این که سلوچ همان گونه که بی‌خبر به دنبال کار به یک معدن در شمال خراسان رفته بود، بی‌خبر باز می‌گردد. و جالب است که اولین سوال مرگان هنگام ملاقات با او این است که «آیا در آن معدن برای زن‌ها هم کار هست؟»

باباسبحان شخصیت اصلی رمان «آوسنه باباسبحان» هم مانند مرگان نمودی از ناتوانی و ضعف انسان در برابر شرایط است. او که برزگری نادار در سنین پیری است، دو فرزندش را در منازعه‌ای بر سر سهمی از یک زمین زراعی از دست می‌دهد. دست اشرافیت آلوده به خون فرزندان باباسبحان است اما او واکنش درخوری نشان نمی‌دهد. از بررسی مختصات فکری و عملی شخصیت‌های اصلی این سه رمان دولت‌آبادی چنین می‌نماید که شخصیت اصلی «آوسنه بابا سبحان» و «جای خالی سلوچ»، نمود گرفتاری انسان در شرایط سخت اجتماعی و طبیعی و ناتوان از تغییر مناسبات است. برخلاف آن دو، گل‌محمد را داریم که گرچه سرانجام در خون خود می‌غلتد و قیامش با بی‌توجهی مردم و سرکوب حکومت روبرو می‌شود، اما کنار نیامدنش با جبر روزگار و طبیعت، از او شخصیتی متفاوت می‌سازد. البته در این میان نباید نقش ستار پینه‌دوز را دست کم گرفت. او نماینده اندیشه‌های حزب توده در داستان است که اگرچه کمتر با گل‌محمد دربارهء فعالیت حزبی یا مبارزه به روش حزبی حرف می‌زند اما در فرازهای بسیاری در قامت یک مرشد گل‌محمد را در مضایق مبارزه با قدرت راهنمایی می‌کند. با این همه همو هم در پایان ماجرا، تحت تأثیر گل‌محمد، از وابستگی‌های حزبی‌اش می‌برد و به قامت مرید گل محمد در می‌آید و تا لحظه‌ی آخر، کنار او می‌رزمد. در مجموع می توان گفت که با وجود حضور مسلط رئالیسم سوسیالیستی در کلیدر مانند دیگر رمان های دولت آبادی، رگه هایی از انسان غیرمادی هم در آن پیدا می شود. رگه‌هایی که از دل سنت ایرانی برآمده و ریشه در خاک فرهنگ‌پرور این سرزمین دارد. گل‌محمد از آن جا که جزو طبقه مستضعف است و بر علیه طاغوت قیام می‌کند، شباهتی با کاوه آهنگر دارد. و از آنجا که آزاده است و در مسیر مبارزه‌اش زیر پرچم هیچ کس نمی‌رود، شباهتی با رستم دارد. و از آنجا که مرگی سرخ و مظلومانه را همراه یاران اندک با لب تشنه انتخاب می‌کند، شباهتی با امام حسین (ع) پیدا می‌کند.

پایان کار گل محمدها شباهت های آشکاری با قیام حضرت اباعبدالله (ع) دارد که مواردی از آن در کتاب ارزشمند "کلیدر، رمان حماسه و عشق" نوشته جواد اسحاقیان مورد اشاره قرار گرفته است. پنج مورد از بارزترین این شباهت ها این موارد هستند:

-      همانگونه که حضرت اباعبدالله (ع) در برابر زور و تهدید تسلیم نشد، گل محمد نیز در واپسین دیدار با سید شرضا تربتی که برای به سازش کشاندن وی به نزدش شتافته میگوید "تمکین نمیکنم شرضا! خوش ندارم با دستهای بسته خونم را بریزند."

-      گل محمد نیز مانند حضرت اباعبدالله (ع) تشنه در کنار آب جان میدهد.

-      "هر دو رهبر را بداندیشان سر میبرند و با آن که دشمن از هیچ زشتی فروگذار نیست، کمتر کسی یافت میشود که پروای سر بریدن کند و هرکس این ننگ، به دیگری وامینهد."

-      به اسارت رفتن کسان هر دو رهبر

-      همانگونه که در قیام عاشورا رخ داده است، در فرجام قیام گل محمدها "دشمن سر آن دارد تا سرهای بریده، زنان و کودکان را در شهرها از برابر دیدگان مردم بگذراند تا هم نیروی خود به نمایش گذارد و هم بیم دهد اما آنچه میبیند خلاف چشم داشت است: انفعال، همدردی و استقبال سرد مردم پیامد طبیعی نمایش بیشکوه حکومت است."

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • «عیّار بی‎قرار» درنگی در شخصیت و قیام «گل‎محمد» در رمان کلیدر
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.