شهرستان ادب: سیداحمد نادمی در سالهای حیات احمد عزیزی، مؤخرهای بر مقدمة چاپ دوم کتاب کفشهای مکاشفه نوشت و آن را «از ماهیت قصیدهگون انقلاب به ذات تغزلی» نامید. در ادامه آن را با یکدیگر میخوانیم:
سیدعلیرضا بهشتی، مقدمهاش را بر چاپ دوم «کفشهای مکاشفه» احمد عزیزی، با این ادعا آغاز کرده است:
مثنوی کفشهای مکاشفه شاید یکی از مهمترین آثار ادبی منتشر شده در سالهای پس از انقلاب باشد. پیش از آنکه اثر به چاپ برسد و پس از طبع، صاحبنظران بسیاری آنرا یک واقعة مهم در ادبیات انقلاب اسلامی عنوان کردند.
آقای بهشتی، در ادامه، به رأی منتقدان احمد عزیزی که «کفشهای مکاشفه» را «بیراههای که پیش ادبیات انقلاب باز شده» دانستهاند، اشاره میکند و میکوشد با برجسته کردن ویژگیهای بارز این شعرها که مهمترینش را صمیمیت با مخاطب میداند، عزیزی را از اتهام انحراف ادبی تبرئه کند. او با پیش کشیدن بحثِ ترجیحی نظریههای «هنر متعهد» و «هنر برای هنر»، با رویکردی توجیهی، شعر عزیزی را تلفیقی از این دو نظریه میخواند.
این مقدمه در سال 1369 نوشته شده است؛ یعنی زمانی که احمد عزیزی صدای شاخص خود را در «ادبیات انقلاب اسلامی» تثبیت کرده است، کتابهایش منتشر شده و در بازار فرهنگی کالای آشناییست که فروش مطلوبی دارد. او اعتماد رسانههای جمعی را نیز جلب کرده است و حضور مستمری در آنها دارد. شعر و شطح او همچنان عرضه میشود و خوانشی «همزمانی» دارد؛ اما آیا مواجهة «درزمانی» با آن به وقوع پیوسته و عادلانه داوری شده است؟ (عدل: قرار گرفتن هرچیز در جای خود.) پاسخ مقدمة کتاب کفشهای مکاشفه منفیست.
امروز پس از نزدیک به بیست سال با خواندن مجدد نوشتة آقای بهشتی، آن را قانعکننده نمییابیم و بلکه آن را واکنشی به نقدهایی که بهزعم نویسنده منصفانه نیست، میبینیم. آنچه که در این مقدمه مفقود است، تبیین اهمیت احمد عزیزیست و در عوض از حیثیت کفشهای مکاشفه دفاع شده است. به هر حال، نقطة عزیمت نوشتهای که میخوانید، انقسام «جمالی» و «جلالی» شعر انقلاب اسلامیست که در مقدمة آقای بهشتی به آن رجوع شده است. احمد عزیزی یکی از مهمترین چهرههای پدیدة ادبیات انقلاب اسلامیست. اهمیت او، اهمیتی تاریخیست و در تعریف این پدیده، نقشی انکارناپذیر و غیرقابل چشم پوشی ایفا میکند.
اگر بپذیریم و پذیرفته شده است که ادبیات انقلاب اسلامی پدیدهایست تلفیقی و در ملتقای «ادبیات سیاسی» و «ادبیات دینی» قرار گرفته است، خواهیم پذیرفت که این تلفیق، یک «فرایند» است که در یک دورة زمانی شکل گرفته است. در اغلب بررسیهای تاریخی ادبیات انقلاب اسلامی، اعتقاد بر این است که این پدیده با لحنی صریح (به تعبیر آقای بهشتی «جلالی») آغاز میشود و با نهادینه شدن انقلاب به لحنی پوشیدهگو (به تعبیر آقای بهشتی «جمالی») میرسد. اهمیت احمد عزیزی در این «گذر» و «انتقال» است که رخ مینمایاند.
چهرهای که از احمد عزیزی میشناسیم، چهرة یک نویسندة حرفهایست که استعدادی غریب در تصویرسازی دارد. تصویرهای او تصویرهاییست که از تداعیهای واژگانی شکل میگیرد و به همین سبب، انتزاعی و نمادین به «واقعیت» پیوست میشود (نقاشی روی جلد کتاب «کفشهای مکاشفه» است، گواه این مدعاست.)
شعر و شطح احمد عزیزی که دو روی یک سکهاند، مشحون از تصویر است؛ تصاویری که با تصویرسازیهای شعر صریحاللهجة اوایل دهة شصت تفاوتی آشکار دارد. این تفاوت در فضایی غیر از فضای انقلاب اسلامی (با توجه به تقاضای جامعة انقلابی که خواستههای خود را در «روشنی» و «وضوح» میطلبد) میتوانست به حذف، انزوا یا اخراج صدای متفاوت منجر شود؛ اما پشتکار و پرکاری آمیخته با طراوتِ احمد عزیزی به تثبیتِ او میانجامد و بر ادبیاتی که در آن ساکن است، تأثیری تعیینکننده میگذارد. اهمیت احمد عزیزی در تعدیلیست که شعر او در صراحت لهجة شعر همزمان و پس از خود اجرا میکند.
اهمیت احمد عزیزی در رساندن یک زبان سیاسی به یک زبان دینی است. اهمیت احمد عزیزی در انتقال ماهیت قصیدهگونِ شعر انقلاب به ذات تغزلی آن است؛ هرچند که او مثنوی نوشته است.
پنجره