موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
در سالگرد شهادت مصطفی چمران

مقایسه‌ای بین روایت داستانی و روایت سینمایی شهید مصطفی چمران در پاوه | مجید اسطیری

30 خرداد 1396 13:37 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 2 رای
مقایسه‌ای بین روایت داستانی و روایت سینمایی شهید مصطفی چمران در پاوه | مجید اسطیری

شهرستان ادب: در سالروز شهادت مصطفی چمران، یادداشتی می‌خوانیم از مجید اسطیری که مقایسه‌ای است بین روایت داستانی و سینمایی حضور شهید چمران در شهر پاوه. او در این مقایسه فیلم «چ» از ابراهیم حاتمی‌کیا و رمان «گنجشکها بهشت را می‌فهمند» از حسن بنی‌عامری را مورد بررسی قرار داده است.

 

جنگ بر هنر و ادبیات ما تأثیری گذاشت عکس تأثیرش بر هنر و ادبیات غرب. آن‌جا آدم‌ها را کشت و اینجا آدم‌ها را زنده کرد. آن‌جا رمان‌ها را سطحی کرد و این‌جا رمان‌ها را عمیق! ببینیم که عمدۀ رمان‌های غربی بعد از دو جنگ جهانی، غنای رمان‌های پیش از جنگ را ندارند. امثال «وداع با اسلحه» همینگوی و «سلاخ‌خانۀ شمارۀ 5» وونه‌گات، هیچ‌گاه ژرفای آثار امثال داستایووسکی و تولستوی را نیافتند. جنگ کاری کرد که ادبیات به سمت تجربه برود؛ تجربۀ عینی و زیستی. این کاری بود که جنگ با رمان دنیا کرد اما این‌جا وضع برعکس بود. رمان‌های ما در پشت پردۀ خشونت و مرگ به دنبال معنا گشتند و تجربۀ معنوی را جستجو کردند. همین اتفاق در سینمای ما هم افتاد و دفاع مقدس شد آبشخوری برای سینمایی که به دنبال تجربه‌های معنوی می‌گشت. این چشمۀ فیاض، هنوز بعد از 25 سال از پایان جنگ بهترین دستمایه‌ها را برای نمایش تجربه‌های معنوی در اختیار سینماگران قرار می‌دهد. اثر تازۀ ابراهیم حاتمی‌کیا، فیلم «چ» گواه این مدعاست.

حاتمی‌کیا در «چ» تصویری از مصطفی چمران می‌سازد که با قاب و قالب سینما جور در بیاید. 20سال پیش هم حسن بنی‌عامری در عالم رمان، تصویری از مصطفی چمران ساخت که نظرها را جلب کرد و جایزۀ بیست سال ادبیات داستانی دفاع مقدس را گرفت. کار حاتمی‌کیا و بنی‌عامری علی‌رغم شکل گرفتن در دو عالم متفاوت نزدیکی‌های با هم دارد. به هر حال «روایت»، تنۀ اصلی رمان و فیلم را شکل می‌دهد.

حسن بنی‌عامری، 17 سال پیش، با رمان «گنجشک‌ها بهشت را می‌فهمند» پیشنهادهای قابل توجهی به ادبیات داستانی دفاع مقدس داده است. اولین رمان جنگی او ویژگی‌های قابل توجهی دارد که مرور آنها حتی بعد از مدت‌ها می‌تواند برای داستان‌نویسان دفاع مقدس مفید باشد.

اولاً، بنی‌عامری دقیقاً از دفاعی حرف می‌زند که «مقدس» است. جنبه‌های قدسی جنگ را کاملاً پیش چشم، قرار داده و در اصل مقدس بودن این دفاع، تشکیک نمی‌کند. شخصیت‌های او حتی در سخت‌ترین لحظات جنگ همان انسان‌های معتقد قبل هستند و دشواری شرایط جنگ آنها را به شک کردن در اصول نمی‌اندازد.

حاتمی‌کیا هم همین کار را می‌کند و مفاهیم مقدس دفاع را به مخاطبش نمایش می‌دهد. شاید بشود گفت حاتمی‌کیا کمی بیشتر به خودش اجازۀ تشکیک در مقدس بودن این دفاع را می‌دهد. آنجا که صف مدافعان متزلزل می‌شود و هر گروهی از منافع خودش حرف می‌زند و فقط چمران می‌تواند همه را دور آرمانی که پیراهن خون‌آلود یک شهید است، جمع کند.

دیگر این که، بنی‌عامری دستش برای چگونه وارد کردن قهرمانش به داستان بازتر از حاتمی‌کیاست. در بخش اول این رمان، پس از چند صفحه با شخصیت یک فرمانده به نام «دایی مصطفی» روبرو می‌شویم و در صحنه‌های مختلف او را می‌بینیم. با او همراه می‌شویم و احساس می‌کنیم که او را می‌شناسیم و به عنوان یک شخصیت داستانی او را پذیرفته‌ایم. او مورد غضب گروه‌های معارض کرد است و نیروهای کومله دموکرات برای سر او جایزه، تعیین کرده‌اند. اندکی جلوتر او را می‌شناسیم؛ او مصطفی چمران است! اما کارگردان، نهایتاً چند ثانیه می‌تواند هویت قهرمانش را با نشان دادن دستی که مشغول پاک کردن شیشۀ عینک است، مخفی کند.

در بخش دوم رمان نیز شهید محمدابراهیم همت را می‌بینیم که به دنبال قرض گرفتن نیرو برای حفظ لشگر 27 محمد‌رسول‌الله است. بنی‌عامری با وارد کردن این شخصیت‌های واقعی به داستان خود، باورپذیری کلی اثرش را بالاتر می‌برد و به مخاطب این احساس را منتقل می‌کند که همۀ شخصیت‌های ساختگی داستان نیز به همین اندازه واقعی و ملموس هستند.

یکی دیگر از پیشنهادات قابل تأمل بنی‌عامری که البته در این سال‌ها به آن توجه کافی شده است، روایت زنانه از جنگ است. او بخش دوم کتابش را از زبان یک زن، نقل کرده و راوی داستانش را یکی از زنان رزمنده، قرار داده است. درست است که زن نسبت به مرد، در موقعیت‌های مشابه، نگاه متفاوتی دارد اما زن‌های رمان «گنجشک‌ها بهشت را می‌فهمند» فهمی مشترک و یا بسیار نزدیک به مردان از جنگ دارند. خانم هانیا، راوی بخش دوم کتاب، زنی است که به همراه دوستش، اقدس، برای درس دادن به بچه‌های کردستان به بانه و مریوان آمده و حالا شرایط طوری رقم می‌خورد که او تفنگ به دست بگیرد و پوتین بپوشد و ناخواسته تبدیل به یک رزمنده شود. حالا پس از سال‌ها او نشسته است روبه‌روی «دانیال دلفام» (شخصیت ثابت داستان‌های بنی‌عامری) و لحظۀ شهادت دوستش را این‌طور صریح و تلخ روایت می‌کند:

اقدس مدام حرف می‌زد، آهسته البته، که علیجان نشنود. از مردم می‌گفت و این که خوب کاری کرده‌ام آمده‌ام آن‌جا و کاش بقیه هم دل بکنند، بیایند. کف دستم را بو نکرده بودم که پنج دقیقۀ بعد ممکن است تیری بیاید، بخورد به شقیقه‌اش، سرش خم بشود روی کتفم، شروع کند به لرزیدن و جان کندن..

زنان داستان بنی‌عامری، نگاهی مردانه به حقیقت جنگ دارند. نگاه آنان به‌هیچ‌وجه، شباهتی با نوع برداشت‌های جنبش‌های فمینیستی غربی ندارد. آنها درک کاملی از تقدس این دفاع دارند. و اما نوع نگاه متفاوت آنها در جزئیات، باعث ایجاد چالش‌های کوچک داستانی می‌شود که بر غنای شخصیت‌پردازی اثر می‌افزاید. مانند صحنه‌ای که خانم هانیا از پوشیدن پوتین سر باز می‌زند. غرور زنانۀ این دختر که برای آموزش قرآن به کودکان کرد به این منطقۀ خطرناک قدم گذاشته، به او اجازه نمی‌دهد پوتین‌های هدیۀ رزمندۀ جوان را بپذیرد و در گیرودار این بگو مگو بین رزمندۀ جوان و او، ما شخصیت هر دو نفر را می‌شناسیم و نویسنده با یک شخصیت‌پردازی پویا نشان می‌دهد که تا چه اندازه در کار خود خبره است.

اینجا هم می‌شود گفت حاتمی‌کیا به فراخور زمان ساخت فیلمش به خودش حق می‌دهد بیشتر با مفاهیم قطعی جنگ مثل «کشتن بازی» کند. اگر سر باز زدن زن داستان بنی‌عامری از خشونت مردانه حتی برای دفاع، در حد امتناع از پوشیدن پوتین بود، اما زن فیلم حاتمی‌کیا از گرفتن تفنگ سر باز می‌زند و می‌گوید که دوست ندارد جان کسی را بگیرد.

در «گنجشک‌ها بهشت را می‌فهمند» شخصیت‌های ننه کژال، خاله ژینو، هانیا، سروان گرگین و آعلیجان در قالب اسطوره‌ای طراحی شده‌اند. مهم‌ترین خصیصۀ هر یک از این افراد، شجاعت است. این افراد در حد غیرقابل تصوری شجاع هستند؛ به‌گونه‌ای که خواننده وجه تمایزی میان خود و آنها احساس می‌کند. نحوۀ برخورد این افراد با مرگ و مشکلات بسیار سخت، باعث شده تا چهرۀ فرا واقعی از آنها به دست آید. عدم پذیرش دستور و یک‌دندگی بیش از حد این افراد، عامل دیگری است برای انجام آنچه می‌خواهند، و لاجرم شباهت بیشتری به اساطیر یافته‌اند. این نوع نگاه به زن کرد، یکی از وجوه تشابه چ و «گنجشک‌ها...» است. حاتمی‌کیا هم زن کرد را همین‌قدر شجاع و سرتق، تصویر می‌کند.

نویسندۀ «گنجشک‌ها بهشت را می‌فهمند» از طریق شیوۀ نگرش هر فرد به مقولۀ مرگ، وجه تمایزی میان افراد و گروه‌های مختلف قائل شده است. در این اثر، حضور مرگ و حاکمیت مطلق بر فضای داستانی به‌خوبی مشاهده  می‌شود. گویی هیچ فردی قادر نخواهد بود بی‌خطر، این درۀ دهشت‌بار را طی کند. از این روست که توانایی نویسنده در این صحنه‌ها مشخص می‌شود و تمامی صحنه‌های تراژیک، ثبوت تصویری می‌یابند. قدرت تصویرگری بنی‌عامری در رمانش چنان بالاست که برای مخاطبی که اثر او را خوانده باشد، «چ» با آن صحنه‌های پر تب و تابش چیز تازه‌ای ندارد. چنین مخاطبی احتمالاً احساس می‌کند همۀ این صحنه‌ها را قبلاً دیده‌است. قبلاً در این کوچه‌های شیبدار تنگ قدم زده، زخمی‌های بیمارستان پاوه را دیده ‌است و حتی شاهد سقوط هلی‌کوپتر امداد و قطع شدن سر یکی از بومیان کرد بوده ‌است.

«گنجشک‌ها بهشت را می‌فهمند» یک رمان مدرن و سخت‌خوان است که در آن اساسی‌ترین رکن داستان کلاسیک یعنی «قصه» به هم می‌ریزد. همین است که باعث می‌شود بگوییم احتمالاً مخاطب عام با این رمان سخت‌خوان، ارتباط چندانی برقرار نخواهد کرد. این رمان، طرح کلی ادبیات دفاع مقدس ما را کامل‌تر می‌کند و نشان می‌دهد که نویسندگان ما از همۀ ظرفیتهای ممکن برای تولید ادبیات دفاع مقدس استفاده کرده‌اند. فقط می‌ماند «مخاطب»؛ مخاطبی که برای فهم و ارتباط برقرار کردن با این اثر باید حتماً از پیش، مخاطب خاص رمان مدرن بوده باشد. باید بپرسیم چه لزومی دارد وقتی از پدیده‌ای تا این اندازه مردمی و فراگیر می‌نویسیم، محدودۀ مخاطبان را تا این اندازه، کوچک در نظر بگیریم؛ مخاطبان خاص ادبیات! به نظر می‌رسد بنی‌عامری در پیمودن مسیر آفرینش یک رمان مدرن که سیر «زمان» در آن به هم ریخته است، موفق عمل کرده اما باید پرسید آیا نمی‌شد به نفع مخاطب «دفاع مقدس» کمی از «فرم» چشم بپوشیم؟ آیا نمی‌شد کمی به این سیر به هم ریختۀ وقایع داستانی سر و سامان داد تا مخاطب عام در پیچ و خم داستان سردرگم نشود؟ از این گذشته، زبان داستانی اثر هم ناهمواری‌هایی دارد که فقط برای مخاطب حرفه‌ای رمان، قابل پذیرش است.

اما «چ» یک روایت سینمایی سرراست از دفاع مردمی در برابر نیروهای دکتر عنایتی است که خیلی شسته‌ورفته، داستان زیبایی دربارۀ نقش دکتر چمران در دفاع در برابر نیروهای جدایی‌طلب را به تصویر می‌کشد، که هم نظر مخاطب عام را جلب می‌کند و هم نظر مخاطب خاص سخت‌گیر را.

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • مقایسه‌ای بین روایت داستانی و روایت سینمایی شهید مصطفی چمران در پاوه | مجید اسطیری
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: