موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
غزلی از محمدحسین ملکیان

به او که کمتر از من نفس می کشد...

30 مهر 1391 10:01 | 3 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.83 با 6 رای
به او که کمتر از من نفس می کشد...



هشت ­ساله ست این شراب که ریخت از گلوی تو در  پیاله­ ی من 

سرفه­ ی بیست و چند ساله­ ی تو  عقده ­ی بیست و چند ساله­ ی من 

چشم تو باز...خواب یعنی این، سرفه­ ی بی­ حساب یعنی این 

عرق تو...گلاب یعنی این، رنگ و بویت کجاست لاله­ ی من؟ 

آه با این همه نفس ­تنگی با که داری هنوز می­ جنگی؟ 

حرف­ های نگفته ­ات سنگی  وسط کاغذ مچاله­ ی من 

□ 
بار هفتاد من رسید به تو، مرزهای وطن رسید به تو 

بوی تند چمن* رسید به تو، ماسک­ ها جا زدند و ناله­ ی من 

پشت هر سرفه­ ات رسید از راه، سال ها بعد... آزمایشگاه 

شیمیایی شدی و من جراح، تو شدی فصلی از مقاله ­ی من 

پدرم رختخواب آماده­ ست، معنی حرف­ های من ساده ­ست 

وطنی سوخته که افتاده­ ست پشت اسم تو و قباله­ ی من ! 




* گاز خردل گازی ست بی رنگ که بوی چمن تازه می­ دهد.بسیاری از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس توسط این گاز شیمیایی شدند. 




کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • به او که کمتر از من نفس می کشد...
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: