موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
با حضور هادی خورشاهیان، رضا جولایی، مصطفی جمشیدی و مجید اسطیری

مشروح جلسه نقد رمان «الفبای مردگان» در «عصر اثر»

12 بهمن 1396 13:16 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 3 رای
مشروح جلسه نقد رمان «الفبای مردگان» در «عصر اثر»

شهرستان ادب: نخستین جلسه عصر اثر در دوره تازه خود با رمان «الفبای مردگان» نوشته هادی خورشاهیان، با حضور این نویسنده، آغاز شد. رمانی که در دهمین جایزه جلال، در بخش رمان و داستان بلند نامزد این جایزه شد.

در ابتدای «عصر اثر»، مجید استیری، مجری این جلسه، بخشی از رمان را خواند. رضا جولایی، قصه‌نویس، پیش از آن‌که به سراغ رمان «الفبای مردگان» برود، تأکید کرد: «من به عنوان یک خواننده داستان این‌جا حضور دارم، خواننده‌ای که چند قصه نوشته است، به نظرم نویسنده نباید در نقد ادبی ورود کند چون آن را ورطه می‌دانم.» او سپس به قصه هادی خورشاهیان پرداخت و توضیح داد: «در صفحات 88 و 89 این کتاب، گفتگویی رخ می‌دهد که به ما سرنخی می‌دهد که با چه نوع کتابی طرف هستیم. آن‌جا شخصیت داستان دنبال رمانی با عنوان «الفبای مردگان» می‌گردد که به گفته خودش اثری "پست مدرن" است. بنابراین این رمان را نویسنده به عنوان رمانی پست‌مدرن نوشته است. حالا باید ببینیم ویژگی‌های این نوع آثار چیست.»

از فیزیک تا هنر

جولایی سپس ویژگی‌های آثار پسامدرن را به این ترتیب برشمرد: «مخالفت با وحدت‌گرایی و عدم انسجام، انشعاب و پراکندگی و تکه تکه بودن روایت‌ها، نیز نسبیت‌گرایی.» نویسنده «سوءقصد به ذات همایونی» افزود: «من شخصا به مقوله نسبیت‌گرایی علاقمندم و یکی از سرگرمی‌هایم خواندن مباحث فیزیک البته در حد دانش خودم است، از خیلی از مباحثش هم سر در نمی‌آوردم. نسبیت‌گرایی همیشه توجهم را جلب کرده است. نسبیت‌گرایی زمانی آغاز شد که آیزنبرگ نظریات خودش را ارائه داد و با مطالعه ذرات پی برد که هیچ قطعیتی وجود ندارد. بر اساس نظریات وی مشخص شد که رفتار الکترون‌ها بستگی به رفتار و مکان و زمان مشاهده‌گر دارد. البته درک این مباحث برای من هم مشکل است. این نظریات تمدن بشری را تحت تاثیر قرار داد و بر معماری و هنر و همه جا اثر گذاشت.»

او سپس به پست‌مدرنیسم در فرهنگ و هنر غرب اشاره کرد و توضیح داد: «این نحله در هنر و رمان در غرب شروع شد و آثار برجسته‌ای در ادبیات آن‌ها خلق شد که از جمله آن‌ها رمان "نام گل سرخ"، نوشته اومبرتو اکو بود که در دهه هفتاد ترجمه شد و تلفیقی بود از داستان‌های عامه‌پسند، ادبیات کلاسیک، و ژانر پلیسی. نمونه دیگر "رگتایم" اثر داکتروف است که به دور از ادا و اطوارهای مرسوم در بین نویسندگان ماست. در سینما هم "داستان عامیانه" و "بیل را بکش" ساخته تارانتینو نمونه آثار پست‌مدرن است.»

نویسنده «یک پرونده کهنه» سپس به سیر تاریخی مکاتب ادبی غربی از جمله پست‌مدرنیسم در ایران پرداخت و اظهار داشت: «در ایران متاسفانه وقتی مکاتب ادبی تازه وارد می‌شود افراد با سراسیمگی به سراغ‌شان می‌روند، بدون آن‌که درونی شده باشد و بیشتر تقلیدی کورکورانه از آن می‌کنند. درباره پست‌مدرنیسم هم چنین اتفاقی افتاد. یادم هست در دهه هفتاد، کار برخی شاعران که سخت خود را پست‌مدرن می‌دانستند به چرندگویی افتاد. آن‌ها سر از پا نمی‌شناختند برای وارد کردن ساختارهای جدید در شعر که نتیجه‌اش بسیار بد بود. این شیفتگی سرایت به برخی شاعران کهنه‌کار ما هم کرد که نام نمی‌برم. یکی از همین شاعران که صاحب عنوان و اعتبار بود برای آن‌که از قافله عقب نیفتد شروع به سرودن اشعاری از این دست کرد.»

او افزود: «یادم هست وقتی ما نوجوان بودیم ادبیات رئال سوسیالیستی باب شده بود و هر کس غیر از آن می‌نوشت از نظر جامعه روشنفکری مطرود بود. آثاری نیز گورکی و شولوخف. بعدها شیوه‌های جدید دیگری هم وارد شد و افرادی مثل مد از آن‌ها پیروی می‌کردند. دوره‌ای سارتر مد بود، و بعد همینگوی باب شد و به همین ترتیب. درباره همینگوی این را بگویم که ابراهیم گلستان سبک او را گرفت و آثار خوبی خلق کرد. نمونه‌های ناموفقی هم داشتیم. بعدها به پروست رسیدیم که هم خواندنش سخت بود و هم تقلید از آن. خوب است از خود بپرسیم که چه ضرورتی دارد ما سراسیمه از این سبک‌ها تقلید کنیم.»

یک اثر پست‌مدرن

جولایی به ویژگی‌های دیگر آثار پست‌مدرن اشاره کرد و تصریح کرد: «غیر از نسبیت‌گرایی، باید از تعدد شخصیت‌ها به عنوان ویژگی دیگر آثار پست‌مدرن یاد کنیم، شخصیت‌هایی که دچار بحران هویت هستند که هم در شناخت خود و هم در شناخت دنیای اطراف خود دچار مشکل هستند. در این کتاب هم راوی در جایی می‌گوید که نمی‌داند زنده است یا مرده است.» او درباره دیگر ویژگی‌های شخصیت‌های پست‌مدرن توضیح داد: «شخصیت‌ها حرف‌ها و سخنانی می‌زنند که به نظر بی‌ربط می‌رسد. رویدادها همزمان واقعی و فراواقعی هستند. زاویه دید ثابت نیست. تمرکز بر روی شخصیت‌ نیست، ممکن است شخصیت‌های متعددی در داستان باشند که هم‌سنگ هم باشند، هر کدام روایت از جایی که راوی قبلی رها کرده ادامه می‌دهند. ما در این‌گونه داستان‌ها با طرح مشخصی رو به رو نیستیم، قصه ممکن است از وسط یا پایان آغاز شود. اتفاقات همدیگر را دنبال نمی‌کنند. مجموع این ویژگی‌ها حکایت از تصادفی بودن زندگی و بی‌ثباتی هستی دارد. شخصیت‌ها بر خلاف آثار مدرن منفعل و کاریکاتورگونه هستند، عناصر طنز، هجو و طعنه در قصه حضور دارند.»

این نویسنده سپس بار دیگر به رمان «الفبای مردگان» پرداخت و گفت: «به گمان من با این تعاریف، قصه خورشاهیان در زمره آثار پست‌مدرن می‌گنجد. شاخص‌هایی که بیان کردیم بر این قصه منطبق است. «الفبای مردگان» از دیدگاه دزدی روایت می‌شود که در گرفتاری‌های پیچاپیچ زندگی خویش اسیر شده است و گریز از هر مسیری او را به مسیری تازه‌تر می‌کشاند. اگر عامیانه‌تر بخواهم بگویم او شخصی بدبخت است که برای فرار از هر بدبختی، دچار بدبختی جدیدی می‌شود. قصه لایه‌هایی تو در تو دارد که ما به تدریج متوجه می‌شویم که بیان‌گر نوع زندگی است که ما در جهان فعلی با آن مواجهیم. فرد بدون آن‌که متوجه باشد در این دهلیزها دنبال راه فرار است.» به گفته وی «قصه به چهار بخش تقسیم می‌شود که اشاره‌ای است به عناصر هستی‌بخش از نگاه پیشینیان ماست، یعنی آب و خاک و باد و آتش. راوی اول، ناصر در دو جا وارد قصه می‌شود که در حالت اول خاکی است و در حالت دوم آتش است. شاید این از نظر نویسنده بیانگر شخصیت ناصر باشد. شخصیت دیگری که در این قصه با او برخورد می‌کنیم آتوسا نام دارد، او درست و بجا معادل او را فرشته آب‌ها یعنی خرداد گرفته‌اند. این با طبع لطیف و زنانه‌ای که راوی دارد تطابق دارد. بخش چهارم این قصه نیز فرشته بهمن است که جمشید نام دارد و ادامه رمزگشایی این قصه را بر عهده دارد. قصه اگرچه ساختاری پست‌مدرن دارد اما از واقعیت آغاز شده است. قصه به صورتی رئالیستی آغاز می‌شود و بعد وارد کلافی پیچیده می‌شود که آن را از قصه‌های مدرن دور می‌کند.»

حمله به آسیاب‌های بادی مرگ

مصطفی جمشیدی، قصه‌نویس نیز با انتقاد از رمان‌های امروز ایرانی توضیح داد: «اتفاقی که در رمان امروز ما افتاده است این است که رمان‌ها زیرمتن ندارند. یک رمان باید حایز شرایطی باشد که ما به آن زیرمتن می‌گوییم. این خصوصیت باخاصیت بودن کتاب خورشاهیان را زیاد می‌کند. ما در پیچی تاریخی زندگی می‌کنیم که خوشبختانه یا متاسفانه تعداد کتاب‌های چاپ‌شده روز به روز بیشتر می‌شود، اما چند درصد این آثار دارای کیفیت است؟ این عارضه رمان معاصر ماست.» به گفته وی «خلاقیت یعنی بازآفرینی راه‌های رفته یا به کار گرفتن دگرگونه رویدادها. همان‌که در ادبیات کلاسیک ما آن را خلاف‌آمد عادت می‌گویند.»

این نویسنده افزود: «رجاعات کلاسیک رمان «الفبای مردگان» من را به یاد دن‌کیشوت می‌اندازد که حمله‌ای گسترده به آسیاب‌های بادی می‌کند. در این‌جا هم خورشاهیان حمله گسترده‌ای به دنیای مرگ کرده است. در قرآن تعبیری به این مضمون داریم که خداوند ابتدا موت را خلق کرد و بعد حیات را. بنابراین جهان موت گسترده‌تر از جهان حیات است. در این کتاب هم نویسنده کوشیده است تا راهی بیابد که جهان مرگ را مسلط کند. این‌که چه کار بکنیم که گذشتن از مرگ امری عادی محسوب شود. هم‌چنان‌که کیمیاگران می‌خواستند به راز حیات نقبی بزنند.»

مولف «الهامات پیرامون آقای غین» در ادامه توضیح داد: «داستان خورشاهیان از یک داستان پلیسی آغاز می‌شود و بعد به کما می‌رود و رفته‌رفته به جهانی می‌رسد که اقتدار معنا و تسلط مرگ و بازشکافی مرگ است. خورشاهیان مثل دن‌کیشوت (البته منظورم تمسخر نیست)، بر آن آسیاب عظیم مسلط می‌شود. این تسلط و تسخیر مرگ امر ناشدنی است، درست مثل جنگیدن با آن آسیاب‌های بادی اما آقای خورشاهیان موفق شده است چون در رمان این امر ممکن است. چون همان‌طور که میلان کوندرا می‌گوید که بعد از مسخ کافکا جهان بین خواب و بیداری به هم ریخت و این بضاعت‌های زیادی به داستان‌نویس داد که اوج شکوفایی آن در صد سال تنهایی مارکز است.»

جمشیدی سپس با ستایش از رمان «الفبای مردگان» تأکید کرد: «این کتاب از جمله آثار ارزشمندی است که می‌توان به نسل معاصر پیشنهاد داد، اما این‌که کتابی را دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم به سلیقه مربوط می‌شود، چه خوب است که ما سلیقه‌های متفاوت را به نسل جدید پیشنهاد دهیم تا به خواب خرگوشی فرو نروند. عنصر بسیار موثر داستان‌ها، فلسفه زیبایی‌شناسی رمان است که در میان رمان‌نویسان ما مفقود شده است. خوشبختانه خورشاهیان که شاعر خوبی هم است، آن کپی‌برداری محض از فرضیه‌ها را کنار گذاشته است.»

نویسنده «سراب و سمرقند» به شخصیت‌های این رمان نیز اشاره کرد و توضیح داد: «شخصیت‌ها همان‌طور که آقای جولایی گفتند متعدد هستند. داستان با پلاتی قوی شروع می‌شود. من شخصا این کتاب را دوست داشتم. امتیاز دیگر این کتاب آن است که این کتابِ پدر و کتاب هویت است. می‌توان این داستان را داستانی سیاسی هم دانست. فروافتادگی فرهنگ، خشونت مفرط، تضییع حقوق، از هم پاشیدگی خانواده، و قتل و جنایت در این کتاب دیده می‌شود. این موارد از دیرباز در این فرهنگ آغاز شده است. سوالی که این کتاب مطرح می‌کند آن است که آیا ما مستحق برچیدن چنین میوه‌ای هستیم؟ نه نیستیم، به دلیل خون‌هایی که در انقلاب و جنگ تحمیلی ریخته شده است.»

این قصه‌نویس در ادامه صحبت‌های خود به ضعف‌های رمان خورشاهیان پرداخت: «اگر بخواهم بر این کتاب ایرادی وارد کنم یکی تغییر لحن‌هاست و دیگری ضرباهنگ که به خواننده مجال نمی‌دهد که شخصیت‌ها به قول سامرست موام دست‌آموز شوند یا با آن‌ها صمیمی شویم. البته در کار خورشاهیان این امر تا حدی به شکلی موفقیت‌آمیز انجام می‌شود اما می‌توانست بیشتر و بهتر باشد. شخصیت‌ها از دست ما در می‌روند. به نظر من شخصیت فتح‌الله می‌توانست شخصیت اصلی باشد. در نهایت من این داستان را امتیازی برای خورشاهیان می‌دانم که از آن خلاقیت بهره برده است.»

کیمیای داستان

در ادامه نشست «عصر اثر»، جولایی، نیز با ستایش از خورشاهیان گفت: «این نکته را باید بیافزایم که رمان «الفبای مردگان» را چه پست‌مدرن بدانیم چه غیر از آن، خورشاهیان از نظر ساختار موفق عمل کرده است. من اگر بخواهم به ایشان نمره بدهم به او هجده از بیست می‌دهم. اما از نظر مضمون یا داستان، نمره کمتری به او می‌دهم. یادش بخیر، گلشیری می‌گفت که برخی داستان‌ها آدم را دعوت می‌کند که ساختار را از نویسنده بدزدیم، می‌شد روی برخی روایت‌های مختلف کار بیشتری کرد. به نظرم خورشاهیان فرصت داشت که به «هزار و یک شب» نزدیک شود.»

مصطفی جمشیدی، در صحبت‌های نهایی خود به مسائل دیگر رمان «الفبای مردگان» پرداخت و توضیح داد: «داستان خورشاهیان در جاهایی که واقعا کانسپتی فرافرهنگی داشت مرا تکان داد و بسیار تاثیرگذار بود. جایی از داستان منظورم است که یکی از شخصیت‌ها از دختری می‌گوید که متهم به فسق و فساد شده است و کشته شده است و دانشجویی ثابت کرده بود که او بی‌گناه است. سامرست موام می‌گوید: شاه مرد، ملکه مرد این می‌شود قصه، شاه مرد، ملکه از فرط اندوه مرد، این می‌شود پیرنگ یا داستان. مخاطب امروز هم دوست دارد چنین علیت‌هایی را بجوید. در همان مولفه‌های پست‌مدرن، روایت‌ها پشت سر هم می‌آید، مثل کارهای پل آستر. مخاطب مجال نمی‌یابد که لحظه‌ای از آن خوش‌خوانی متن فاصله بگیرد. این اگر در کار خورشاهیان زیادتر می‌شد لذت آن حداقل در خود من بیشتر می‌شد.» به گفته این نویسنده «کار داستان شبیه کیمیاگری است: رویدادهای بی‌حاصلی که افراد عادی از کنار آن‌ها می‌گذرند در دست نویسنده جلا می‌یابد و با عناصر دیگر به هم می‌آمیزد، شکل می‌گیرد و با دست جادوگر خودش به طلا و چیزی برتر تبدیل می‌شود. در مرگ هم می‌توان چنین قصه‌هایی را یافت، چون یکی از سه قله زندگی است، در کنار تولد، ازدواج.»

جولایی در صحبت‌های پایانی خود در پاسخ به این سوال که «شخصیت ناصر در لحظه‌ای سیر و سلوک خود را آغاز می‌کند که در منجلاب است ولی بعد به شخصیتی معنوی تبدیل می‌شود، آیا این با روابط علی و معلولی مرسوم در پیرنگ می‌خواند یا خیر» پاسخ داد: «این پرسش برای من هم پیش آمد. با آن سابقه ذهنی ما از این شخصیت، تغییر او کمی باورپذیر نبود اما اگر برگردیم به بخش‌های دیگر رمان می‌توانیم نشانه‌های این تغییر را بیابیم. او ظرفیت چنین تغییری را دارد و شر مطلق نیست. درواقع این تغییر را او در جایی یک‌باره اظهار و برملا می‌کند. ضمن این‌که چون گفتم که این رمان را پست‌مدرن می‌دانم پس این شخصیت می‌تواند به صورت ناگهانی در او تغییر اتفاق بیفتد.»

رمان مرگ‌اندیش

هادی خورشاهیان نیز که در این جلسه حاضر بود، درباره "الفبای مردگان"، چنین توضیح داد: «"الفبای مردگان"، که در این کتاب آمده است، الفبایی ناقص و تکراری است، بعضی حروف را ندارد و بعضی حروفش هم تکراری است.» او سپس با تشکر از منتقدان حاضر در جلسه گفت: «واقعا چیزهایی آموختم که خودم هم درباره این رمان نمی‌دانستم. گویا در ناخودآگاهم بوده است.»

این شاعر و داستان‌نویس سپس درباره برخی شخصیت‌های رمان و دلیل مرگ‌اندیشی خود گفت: «شیخ محمدباقر خورشاهی، پدربزرگ پدری من بودند، روحانی جلیل‌القدری که در این رمان حضور دارند. غلامرضا هاشم‌آبادی هم پدربزرگ مادری من بود که کارگری شریف بودند. در طول زندگیم، از سال 1361 که به تشییع جنازه پدرم رفتم تا تشییع شهدای غواص بیش از سیصد بار تشییع جنازه رفتم، شاید فقط در بیست عروسی شرکت کرده‌ام. برایم این شرکت صرفا تشییع نبوده است، بلکه برایم چیزی معنوی داشته است، بخصوص تشییع شهدا که غالب مراسم‌هایی بوده است که شرکت کرده‌ام. بنابراین طبیعی است که من بیشتر به مرگ فکر کنم تا تولد.»

خورشاهیان افزود: «دوستان گرامی ما محسن سلیمانی که اخیرا در بلگراد درگذشت یا فیروز زنوزی جلالی را همه ما روز فوت‌شان را به یاد داریم اما روز تولدشان را نه ما و نه نسل قبل ما به خاطر نداریم. بنابراین مرگ مهم‌تر است و بیشتر به چشم می‌آید. ما وقتی متولد می‌شویم حرفی برای گفتن نداریم ولی روز مرگ‌مان حرف‌های زیادی زده‌ایم، و خوب یا بد تاثیر گذاشته‌ایم. شخصیت‌های این داستان هم همگی خود من هستند.»

او در پاسخ به پرسشی درباره چگونگی نگارش و چاپ این رمان توضیح داد: «من دوست داشتم رمانی بنویسم درباره کسی که خودم دوست داشتم بشوم. درباره مرگ به طور کلی نمی‌توان رئال نوشت. من پلیسی زیاد می‌خواندم، از جمله آثار پرویز قاضی سعید، البته کاری به گرایش‌های سیاسی او ندارم و فردا نگویند او را تأیید کرده است. خیر منظورم آثار اوست. در خانه ما آثار رجبعلی اعتمادی هم بود. یادم هست به این نویسنده گفتم که پدرم شاید تصور نمی‌کرد که روزی پسرش نویسنده محبوب پسرش را ببیند و من یک روزی او را دیدم. در خانه ما آثار جمال‌زاده، چوبک، محمود حکیمی، آیت‌الله دستغیب و شریعتی و دیگران بود. مجلات زیادی هم خوانده‌ام. در این کتاب هم به همه چیز پرداخته‌ام، از منافقین گرفته تا انقلاب تا روشنفکری و معضلات اجتماعی.»

خورشاهیان در پایان گفت: «من کتاب‌هایم را بازنویسی نمی‌کنم، تا نوشتم آن را برای ناشر می‌فرستم چون یک بار خواندنش هم مکافات است. فقط آن را نمونه‌خوانی کردم. به آقای حسین کریمی گفتم کتابی دارم. آن را برایش فرستادم. خیلی زود حروف‌چینی شد و چاپ شد. زود هم دیده شد خوشبختانه.»


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • مشروح جلسه نقد رمان «الفبای مردگان» در «عصر اثر»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.