پس از انقلاب اسلامی، شعر فارسی و زبان فارسی بیشتر از آن كه هویتی مستقل پیدا كند، در خدمت آرمانهای انقلاب اسلامی ایران قرار گرفت. یكی از نكات مهم و فراموششده در این سالها عدم توجه ویژه به محوریت و مركزیت زبان فارسی در ایران و برنامهریزی دقیق برای گسترش این زبان در كشورهای فارسیزبان و حوزههای زبانی و تمدنی فرهنگ ایرانی و فارسی بوده است.
تلاش برای حذف زبان فارسی
بیشترین تلاش استعمار پیر در سرزمینهایی مثل هند، بهخصوص حذف زبان و فرهنگ فارسی و مسلمانی و جایگزینكردن انگلیسی به جای این زبان بود. آنان در كلكته و پس از آنكه كمپانی استعماری هند شرقی را راهاندازی كردند، بلافاصله در كار كتاب و انتشارات و فرهنگ و زبان هم كار كردند و اول تا چند دهه فقط كتابهای فارسی چاپ كردند. عدهای ایرانی و هندی را به اسم سفرنامهنویسی به فرنگ فرستادند و جلوههای فرنگ را به رخ آنها كشاندند و كمكم با زبان اردو به استقبال زبان انگلیسی رفتند و در سدههای بعد تقریباً زبان فارسی را ممنوع كردند و كمكم زبان اردو را نیز كنار گذاشتند و در اداراتشان شرط استخدام را زبان انگلیسی عنوان كردند. ایكاش ما هم از این نوع برنامهریزی در جهت درستش استفاده میكردیم.
در همین سالها بهخصوص در كشورهایی همچون افغانستان، زبان پَشتون رشد چشمگیری داشت و زبان فارسی رو به ضعف نهاد، چرا كه پشتیبانان سیاسی و فرهنگی قوی نداشت. از طرفی پشتیبان زبان پشتون باز استعمار انگلستان و آمریكا بودند كه طالبان را عَلَم كردند و نه مثلاً قومیتهایی مثل هزارهها و تاجیكهای افغان را، چرا كه باز هم میخواستند به ریشهی زبان فارسی ضربه بزنند؛ چرا كه فردا صدای امام خمینی و انقلاب اسلامی را مردم این منطقه نتوانند بشنوند.
سپریشدن سه دهه تجربهی ادبی و حضور هزاران شاعر و نویسنده و منتقد و مترجم سبب شده است كه ادبیاتی متفاوت با دهههای قبل خود را به نمایش بگذارد. از حیث محتوا شعر فارسی دچار دگرگونی ویژهای شد و حركتی رو به تعالی و معنویت را طی كرد. در فرم و قالب نیز نوآوریهایی صورت گرفت و جدیترین نوآوران و فرمالیستها متعلق به جبههی انقلاب اسلامی بودند.
در تاجیكستان هم زبان فارسی تحت سلطهی فرهنگ و زبان روسی قرار داشت و تا هنوز هم دارد. در كشورهای حوزهی زبانی ایرانی و فارسی مثل ازبكستان و پاكستان و هند نیز زبان فارسی از مدتها قبل بهشدت دچار ضعف و سستی و بیتوجهی شده بود و همچنان در عزلت و تنهایی به سر میبرد.
برای تقویت جایگاه جهانی زبان فارسی
میشد در سالها و دهههای اول انقلاب، زبان فارسی را نیز یك اصل بااهمیت تلقی كرد و به آن توجه ویژهای مبذول داشت، كه البته مشكلات عدیده و جنگ و دشواریهایی كه دشمنان اسلام و ایران بر ما تحمیل كردند، فرصت این همه كار را از ما گرفت. در سالهای اخیر نیز در جهت رسیدن به یك زبان معیار و مشترك میان كشورهای فارسیزبان ایران و افغانستان و تاجیكستان قدمهایی اصولی و محكم برداشته نشده است و هنوز برای رسیدن به شرایط ایدهآل در این زمینه باید كارهای زیادی انجام بدهیم. به عقیدهی من در كنار بخش دولتی و حمایتهای آنان باید بخش خصوصی و حتی تاجران و گردشگران ما به این نكته توجه ویژهای داشته باشند كه از زبان فارسی حمایت كنند.
به هر حال شعر فارسی به عنوان یك ابزار قوی روزگاری این نقش را بر عهده داشت. میتوان با عنایت به ذهنیت مردم منطقه از تلفیق درست شعر و موسیقی و عرفان و تصوف ریشهدار و توحیدی نیز در جهت گسترش زبان و فرهنگ فارسی و ایرانی استفاده كرد و بخشی از پیام انقلاب اسلامی و آرمانهای انقلاب و دین مبین اسلام را نیز در این ظرف و قالب تقدیم تشنگان حقیقت كرد.
ادبیات متفاوت عصر جمهوری
به هر حال خواهی نخواهی سپریشدن سه دهه تجربهی ادبی و شعری و حضور هزاران شاعر و نویسنده و منتقد و مترجم سبب شده است كه ادبیاتی متفاوت با دهههای قبل در قالبهای مختلف ادبی بهخصوص شعر خود را به نمایش بگذارد. این ادبیات به دلیل حضور نسلهای جوان و نسلهای باتجربه در كنار هم و وجود انجمنها و سمینارها و برنامهها و مسابقات مختلف ادبی و حمایتهای خوب در حوزهی نشر، از رشدی چشمگیر نسبت به دورانها و دهههای گذشته برخوردار بوده است. در همین روزگار از حیث محتوا شعر فارسی دچار دگرگونی ویژهای شد و حركتی رو به تعالی و رو به معنویت را طی كرد. در فرم و قالب نیز نوآوریهایی صورت گرفت و جدیترین نوآوران و فرمالیستها متعلق به جبههی انقلاب اسلامی بودند. از این حیث در داخل ایران بعد از سی و اندی سال شاهد ادبیاتی باپشتوانه و باكیفیت هستیم كه این ادبیات باید شناسنامه و نامی خاص و ویژهی خود داشته باشد. شاید بتوان با عنایت به رشد كیفی و كمّی این ادبیات در این چند دهه، نام «ادبیات سبك انقلاب اسلامی» را برای آن پیشنهاد كرد و در معمولیترین حالت «ادبیات عصر جمهوری» میتواند نامی خلاصهشده برای این ادبیات باشد؛ ادبیاتی كه هنوز محتاج به نقد و بررسی و تدریس در دانشگاههای ایران است. ادبیاتی كه باید دربارهی یكایك شاعران برجستهاش نقدها و كتابها و رسالههای دانشگاهی نوشته شود و نقاط برجسته و ضعفهایش به رخ كشیده شود تا نسل بعدی این تجربهها را به كار بگیرد و گامی پیشتر بگذارد.
نكتهی قابل تأمل و مغفول در این دوره به اعتقاد من بیتوجهی به قالب سنتی و باارزش تذكرههای ادبی است كه تقریباً قالبی فراموششده در عصر شعر انقلاب اسلامی است. در دورههایی و بهخصوص در دورهی بیدل و حزین در هند، بیشترین تذكرههای زبان فارسی و شعر فارسی نوشته شد و در این عصر نیز جا دارد با عنایت به فراوانی شاعران و دفترهای شعر و انجمنهای ادبی و ترقی نثر ادبی، بخشی از نقد ادبی این روزگار در قالب تذكرهنویسی نمود پیدا كند.
به هر حال از نظر من كه تجربهی زندگی و حضور چندین ساله در حوزههای زبان فارسی را داشتهام، شعر بعد از انقلاب اسلامی ایران باید علاوه بر حضور پررنگ در محافل و مجالس ادبی و شعری كشورهای فارسیزبان، حتی در حوزههای جهانی نیز ورود پیدا كند، زیرا توان حضور و رقابت با برترین ادبیاتهای جهان را دارد. ضمن آن كه این ادبیات در قالب چندین و چند تذكرهی ادبی با سبك و سیاق سنتی، خود را به تثبیت برساند و در محافل دانشگاهی و نقدهای نوین ادبی نیز عرض اندام كند.
روزگاری شعر، گل سرسبد هنرها بود...
نكتهی دیگر، بحث حمایت از شاعران است كه هرگز این حمایتها جز در موقعیتهایی استثنایی و زمانهایی خاص كه یك كارگزار فرهنگی خبره در رأس امور بوده است، از یك پشتوانه و چتر حمایتی خوب برخوردار نبوده است. همواره قیمت حتی بهترین شاعران ما به یكی دو سكه سنجیده شده است و این ارزشگذاریها با تهمت و توهین و حقارت آنان نیز همراه بوده است! در صورتی كه در همین مملكت و با پول همین مردم از فوتبالیستها و هنرپیشههای كماستعداد حتی، آنگونه حمایت شده است كه با مبلغ صرفشده برای یكی از آنها میتوانستیم تمام قافلهی ادب فارسی معاصر را حمایت كنیم. بیعدالتیهایی كه بسیاری از شاعران را از گردونهی حضور در محافل ادبی خارج كرده است تا اگر حضوری هم بوده باشد، به قول شاعر از جنس «بی مزد بود و منت» باشد.
شعر فارسی انقلاب اسلامی نشان داده است كه در هر بزنگاهی و در هر دشواریی و در هر حماسهای پیشقدم و پیشقراول دیگر هنرها بوده است.
روزگاری شعر، گل سرسبد هنرها بود و همهی هنرمندان در برابر شاعران تعظیم میكردند. بزرگترین نامهای هنرمندان ما نه از سینماگران و نه از جماعت اهل موسیقی و نمایش بوده است؛ همواره بزرگان عرفان و شعر ما فردوسیها و مولاناها و حافظها و سعدیها بودهاند. پس امروز مسئولان ما و هنرمندان ما و شاعران ما را چه پیش آمده است؟
روزگاری شعر، گل سرسبد هنرها بود و همهی هنرمندان در برابر شاعران تعظیم میكردند. بزرگترین نامهای هنرمندان ما نه از سینماگران و نه از جماعت اهل موسیقی و نمایش بوده است؛ همواره بزرگان عرفان و شعر ما فردوسیها و مولاناها و حافظها و سعدیها بودهاند. مجها و باربدها و عباسیها و یاقوتها با همهی عظمتشان هرگز به اندازهی حافظ و سعدی به دلها و خانههای مردم ایران و دیگر كشورهای فارسیزبان راهنیافتند. پس امروز مسئولان ما و هنرمندان ما و شاعران ما را چه پیش آمده است و این قافله به كدام سمت و سوی میرود؟
هنوز هم شعر انقلاب اسلامی مظلومترین و سالمترین و پاكترین و پربهاترین و كمخرجترین هنری است كه بیشترین تأثیر را در موسیقی و سینما و نمایش و داستان و رمان و تجسمی و دیگر هنرها از خود بر جای گذاشته است. ضمن آن كه از این هنر مظلوم و باپشتوانه كمترین حمایتها نیز شده است.
جای بسی خوشوقتی است كه دو شخصیت بزرگ و یگانهی انقلاب اسلامی هر دو به این هنر والا عنایتی خاص داشتهاند. هم معمار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رضواناللهعلیه و هم رهبر معظم انقلاب از میان هفت هنر، هنر اول را برگزیدهاند كه همانا شعر است. شاید نقطهی قوت شعر ما و تسلای درد ما شاعران همین همراهی و همدلی بوده باشد وگرنه شعر انقلاب اسلامی با اندك توجهی بیشتر، میتوانست به افقهایی برسد كه دیگر هنرهای ما را به آن آفاق راهی نبوده و نیست.