شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ خراسان: رمان «شبهای بیستاره»، داستان دختری است به نام «ستاره» که نوجوانی خود را در سالهای جنگ تحمیلی، تجربه میکند. او همزمان که نسبت به خود و انسانهای اطرافش شناخت جدیدی پیدا میکند، به جنگ نیز بهواسطه وقایعی که در محیط پیرامونش رخ میدهد ـکه از قضا به طور مستقیم در جریان آنها قرار میگیردـ احساسات عمیقتری پیدا میکند؛ بخشی از این رشد در راستای تلاش خود ستاره برای بزرگشدن است که البته شرایط و موقعیتی که او در خانواده و در میان اقوام نزدیک خود دارد نیز بیتأثیر نیست.
«ستاره» فرزند دوم خانوادهای سنتی است که برای دختران و حضور آنان در جامعه و خصوصاً ارتباط با جنس مخالف، حساسیتها و محدودیتهایی قائل میشود. این شرایط با توجه به موقعیت زمانی و مکانی (جو حاکم بر سالهای اول انقلاب در شهر قم) کمی پررنگتر از حالت عادی به نظر میرسد. این فضا و احساسی که در چنین شرایطی به نوجوان دست میدهد به خوبی در این داستان به تصویر کشیده میشود.
اگر بخواهیم از دیدگاه روانشناختی به موقعیت «ستاره» نیمنگاهی بیندازیم، ابتدا باید اشارۀ کوتاهی به این مطلب داشته باشیم که وی «فرزند دوم» خانواده است. روانشناسان معتقدند که عموماً فرزندان دوم خانواده تمایل دارند برخلاف اعتقادات عمومی و نظر خانوادۀشان عمل کنند یا به اصطلاح، ساز مخالف بزنند. از طرفی آنها همواره در تلاش هستند تا چیز جدیدی از خود ارائه دهند. این خصوصیت یکی از ویژگیهای دورۀ نوجوانی نیز محسوب میشود. از این رو نویسنده بهخوبی توانسته از این موقعیت استفاده نموده و حرفهای دل یک نوجوان، از خانواده و جامعهاش را بسیار ملموس بیان کند.
از طرفی یکی از تغییراتی که فرد در نوجوانی با آن مواجه میگردد، بلوغ جنسی است؛ که این مسأله باعث حساسیت وی نسبت به جنس مخالف میشود. میزان این حساسیت برای افراد مختلف جامعه، متغیر است و به ژنتیک آن فرد و همچنین به محیط و شرایط رشد یافته در آن بستگی دارد. روانشناسان معتقدند اگر فرزندی با والدی از جنس مخالف خود رابطۀ عاطفی خوبی داشته باشد، مثلاً دختر با پدرش رابطۀ عاطفی خوبی داشته باشد، احتمال ارتکاب خطا در این زمینه کاهش مییابد. اما نوجوان رمان مورد نظر، دارای پدری به شدت مستبد است و رابطۀ او با پدرش نه تنها عاطفی نیست بلکه او در حضور پدرش به شدت احساس ناامنی کرده تا آنجایی که حتی در عدم حضور او نیز با پیشبینی رفتارهای پدر، مانند کتک زدن و تحقیر شدن، احساس وحشت میکند. در هرحال، «ستاره» برای اولین بار در مسیر یک ماجرای عاطفی و عاشقانه قرار میگیرد و به رغم تلاشی که در درون خود برای مبارزه با این احساس میکند، نمیتواند آن را نادیده بگیرد و این مسأله جذابیت رمان را برای نوجوانان دوچندان میکند.
نویسنده در خلال داستان، مواجهۀ یک نوجوان با مسألۀ جنگ را به نحوی بیان میکند که هر چه داستان، پیش میرود این مورد بیشتر برای او از حالت شخصی بیرون میآید. مثلاً در ابتدای داستان تنها مسألهای که از جنگ، ذهن او را درگیر نموده، مسألۀ نامزد خواهرش بود که به جبهه رفته و مدتی از او خبری نیست. ذهن «ستاره» تنها درگیر خواهرش بود که علیرغم داشتن خواستگاران متعدد، مجبور بود برای کسی که از لحاظ اجتماعی و اقتصادی موقعیت چندان خوبی نداشت، صبر کند. در این رمان، نشان داده میشود که تا وقتی احساس او نسبت به جنگ اینقدر محدود و سطحی باشد، نمیتواند فداکاری شهداء و رزمندگان را درک کند. اما داستان پیش میرود و ستاره با اتفاقاتی که برای عزیزانش میافتد، روبرو میشود و از نزدیک بمباران و خونریزی و... را لمس میکند. با مشاهدۀ این موارد، حس غیرت و نوعدوستی او به مراتب رشد کرده تا جایی که در آخر با این مسأله که معشوقش به جبهه برود کنار میآید و تمام خطرات آن را میپذیرد.
و در آخر، رمان «شبهای بیستاره» روایتی جذاب از احساساتی مشترک است در بسیاری از نوجوانان، همچون حس تبعیض، ترس از طردشدن، مقایسۀ خود با دیگران، نیاز به اثبات خود برای اطرافیان، عدم رضایت از ظاهر، علاقه به عاشق شدن و امیال دیگری که شاید خیلی از نوجوانان از وجود آنها در درون خودشان آگاه نباشند. بنابراین این رمان میتواند به شناخت دورۀ نوجوانی، هم به خود نوجوانان و هم به والدین آنها کمک شایانی نماید.
یادداشت از : فاطمه رضازاده