ناگهان آمدی و در دل من جا کردی ناگهان نه، که تو ده قرن تماشا کردی
نالۀ رودکی و خندۀ عطار شدی پای شعر رهی و رابعه امضا کردی
حافظ حائری و مثنوی کزازی یا گلستان شمیساست که معنا کردی؟
در دلم مهر همان سال که مهرت افتاد سوخت اسفند و تو فصلی دگر احیا کردی
خانه از بوی بهار و پر پروانه پر است به گمانم گره از روسریات وا کردی
چند کوه یخ قطبی دلشان لرزیده غنچۀ دست خودت را نکند ها کردی؟
دختر نسل سفرکردۀ این ایل غیور پسر آوردهای و یاد پدرها کردی
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز