شعر عاشقانه محمدعلی بهمنی
29 اردیبهشت 1397
16:18 |
0 نظر
|
امتیاز:
2.15 با 66 رای
تو مهربانتر از آن بودی كه من هميشه گمانم بود
همين هميشهٔ نفرينی، هميشه رنج نهانم بود
بگو! اگر نه به ميل من، دلم ز راست نمیگیرد
هميشه هرچه تو میگفتی، من اشتياقِ همانم بود
ستارههای عزيزی را از آسمانهٔ من بردند
وچشمهای تو بیترديد، عزيزِ گمشدگانم بود
چهها گذشت؟ به يادم نيست، زمانِ یافتنت، بر من
ولی هميشه به يادم هست كه چشم تو نگرانم بود
من از هميشه چه میخواهم؟ به جز توالی توصيفت
همين تسلسل بیتكرار هميشه لطفِ بيانم بود
من و توايم و عطش، اينك، بنوش يا كه بنوشانم
ز شوكرانی از آن خالص كه نوشدارویِ جانم بود
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.