عاشقانهای از محمد سلمانی
29 اردیبهشت 1397
16:28 |
0 نظر
|
امتیاز:
4 با 4 رای
بی تو بودن را تمام شهر با من گریه کرد
دوست با من هم صدا نالید دشمن گریه کرد
جایجای بی تو بودن را در آن تنگ غروب
آسمانی ابر با بغض سترون گریه کرد
با هزاران آرزو یک مرد - مردی پر غرور -
مثل یک آلاله در فصل شکفتن گریه کرد
این خبر وقتی که در دنیای گلها پخش شد
نسترن در گوشهای افسرد، لادن گریه کرد
وسعت تنهاییام را در شبستان غزل
شاعری با فاعلاتن فاعلاتن گریه کرد
گریه یعنی انفجار بغض یعنی درد عشق
بارها این درد را در چاه بیژن گریه کرد
یک زمان حتی تو هم در مرگ من خواهی گریست
مثل سهرابی که در سوگش تهمتن گریه کرد
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.