عاشقانهای از علیرضا قزوه
29 اردیبهشت 1397
16:37 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 1 رای
در شهر یکی نیست چو چشمان تو خونریز
من شهر نشابورم و تو لشکر چنگیز
ای اشک توام باده و چشم تو پیاله
از زلف تو سرشارم و از چشم تو لبریز
پرهیزگران را چه نیازیست به توبه
یا توبهگران را چه نیازیست به پرهیز
هر روز یکی خشت میافتد به سر ما
ای سقف ترک خورده، به یک باره فرو ریز
ای آینهٔ "لست علیهم بمسیطر"
دریاب مرا، حضرت شمسالحق تبریز!
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.