دیشب با علی داودی و خانوادههایمان مهمان سیدمحمدضیاء قاسمی عزیز بودیم و خانوادهاش، و ساعتی از هر دری گفتیم و شنیدیم، آن میانه سیدضیاء یادی کرد از اولین غزل جدی علی داودی که به تعبیری او را به جامعه ادبی معرفی کرد، غزلی با ردیف درختان برای سردار جنگل؛ که من بارها شنیده بودم و خوانده بودم و دوستش داشتم اما نمیدانستم این غزل برای میرزا کوچک خان سروده شده است. صبح با همین حس و حال آمدم تا این غزل را بدهم به بچههای پایگاه شهرستان ادب که منتشرش کنند، غزلی که در میان غزلهایی که در ردیفشان درخت کاشته شده! یگانه است. مانده بودم که الان بازنشرش کنیم یا بگذاریم در سالگرد میرزا، جستجویی کردم و دیدم امروز یازدهم آذر دقیقا سالگرد شهادت میرزاست در یازدهم آذر 1300، مبهوت شدم و دلم شکست، شهیدی به عظمت میرزا، چقدر از یاد ما رفته است و چقدر از این سرداران و بزرگان هستند که سر بریدهشان از اعماق برفهای زمان ما را فریاد میزند. نه برای خودشان - که آنان جاودانگانند و زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند-، که برای ما که یاد آنان برای ما حیات است و تپش، روزی مان باد یادشان!
علیمحمد مؤدب/ صبح یازدهم آذر 1391
ريشه هميشه جنگل، نامت آبروي درختان
كوچه كوچه فصل عبورت، غرق رنگ و بوي درختان
باغبان! درنگ نگاهت، عمري آرزوي درختان
قد و قامتت همه تكبير، سجده را قیام تو تفسیر
در نماز جاری ات ای سرو! تازه شد وضوي درختان
پيچك صداي تو پيچد باز در گلوي درختان
شعر از علی داودی
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز