شهرستان ادب به نقل از روزنامهی قدس: شباهتهای یونس نبی و این روحانی جوان، زیباترین و دلنشینترین قسمت کلِّ رمان است؛ هر دو برای تبلیغ میآیند، هر دو طرد میشوند، هر دو از اطرافیانشان دلگیر و خسته میشوند، هر دو عزم رفتن میکنند، برای هر دو قرعه میاندازند و قرعه به نام یونس میافتد. یونس نبی به دریا میرود و یونسِ طلبه به چاه.
علی آرمین (نویسنده)، در این داستان حرفش را راحت میزند و ساده روایت میکند؛ حتّی در زبانِ روستاییِ شخصیتها هم پیچیدگی و ناشناختگی خاصّی برای مخاطب بهوجود نمیآید. نویسنده خودش را چندان درگیر توصیفات و جزئیات نمیکند. فضاسازیهای رمان هم بهاندازه و کافی است؛ آنقدر که نتوانیم به آن ایراد وارد کنیم.
دیروز مدرسه اسلامی هنر برای اولین بار در قالب سلسله نشستهای نقدِ داستان طلاب، رمان «به نام یونس» را با حضور منتقدان نقد و بررسی کرد. به همین بهانه با حجت الاسلام آرمین درباره اثرش و فضای داستان نویسی در میان طلاب گفت و گو میکنیم.
پیرنگ اصلی داستان «به نام یونس» ذهن مخاطب را به این سمت میبرد که موضوع داستان از تجربهی زیستهی نویسنده نشأت گرفته است. این برداشت چقدر صادق است؟
درست است، ایدهی اصلی داستان، از یکی از سفرهای تبلیغی من در 10 سال پیش شکل گرفت. تقریباً تمام شخصیتهایی که در داستان هستند هم، برگرفته از شخصیتهای همین روستاست؛ اما اتفاقات همگی برگرفته از تخیل من است. کشوقوس داستان هم تقریباً برای تمام مبلغین روحانی اتفاق افتاده و آشناست. یعنی یک روحانی در سفر تبلیغیاش با مشکلات زیادی روبهرو میشود که خیلی از آنها به خاطر برداشت اشتباهی است که خود شخص روحانی دارد. همانطور که حضرت یونس هم گمان کرد اگر قوم خودش را تنها بگذارد، تکلیف از دوش او برداشته میشود. «یونس» داستان ما هم چنین اشتباهی میکند و بهتبع آن مشکلاتی برایش ایجاد میشود.
طبیعتاً توقعی که از یک روحانی در اذهان مردم وجود دارد، این است که یک روحانی حداقل کمتر دچار اشتباه شود و یا اگر اشتباه کرد، سریعتر به مسیر درست بازگردد. چگونه با این تلقی دست و پنجه نرم کردید و گرفتار کلیشه نشدید؟
وقتی خطایی از بندهای سر میزند و خداوند میداند که عیار بندهای کم است، آزمایشاتی پیش میآورد و انسان را در بوتهی این آزمایشات میگدازد و میسازد. در این آزمونها عدهای رد میشوند و عدهای قبول. این مسئله هم برای همه انسانها صادق است. برای دوری از کلیشه، سعی کردهام یونس را در جریان زندگی واقعی روایت کنم. شخصی که با وجود اتفاقاتی که برایش میافتد، کمکم به مسیر درست بازمیگردد و اشتباهاتش را جبران میکند.
نوشتن کاراکتر یک روحانی یک محدودیت دارد، نوشتن توسط یک روحانی هم محدودیتی بیشتر! چقدر جامعهی روحانی و به طور مصداقی شخص شما در داستاننویسی با محدودیتهای اجتماعی روبهرو هستید؟
اگر منظورتان از روحانی شخصیتی است که نمیشود به ابعاد مختلف زندگی او پرداخت، خیر؛ اما اگر منظورتان محدودیت نوشتن بهصورتکلی برای یک روحانی است، بله. من برخلاف برخی معتقدم شخصیت یک روحانی مقدس است؛ اما انسانها همه دارای فضاهای روشن و تاریکی در زندگی هستند، فقط درجات این روشنی و تاریکی فرق میکند. یک انسان معمولی و گرفتار زرق و برق دنیا ممکن است نقاط روشنش کم باشد، اما این دلیل نمیشود که روحانیها نیز نقاط تاریک نداشته باشند. حتی برای پیامبران و انبیا هم ارتقای معنوی وجود دارد، چه برسد به انسانهای معمولی.
عدهای معتقدند شخصیت یونس، شخصیت ویژهای نیست که مخاطب با آن همذاتپنداری کند. شما عمداً این شخصیت را نوعی توصیف کردهاید که مخاطب بیشتر روایت زندگیاش را بشنود تا اینکه دلش برای او بسوزد؟
به نظرم این قسمت را بگذاریم به عهدهی مخاطب تا او قضاوت کند که آیا شخصیت یونس دلچسب شده است یا خیر. چنانچه خیلیها از این شخصیت استقبال کردند و برخی هم طبیعتاً بنا بر سلیقه ی متفاوت، ارتباط خوبی با او نگرفتند.
ادبیات حوزه، به غیر از اشخاصی مانند آقای مظفرسالاری، سالهاست کار ویژهای تولید نکرده است. چقدر این گزاره را قبول دارید؟
بله. متأسفانه در چند دههی اخیر کار ویژهای تولید نشده؛ اما خوشبختانه چندسال اخیر افراد خوبی به میدان ادبیات آمدهاند و کارهای خوبی را نوشتهاند. امیدواریم که این مسئله ادامه پیدا کند. از طرفی تفاهمی میان مؤسسهی فرهنگی هنری شهرستان ادب با مدرسهی اسلامی هنر ایجاد شده تا طلابی که در شهرستان ادب رمان نوشتهاند، مانند آقای مدقق و آقای عزیزی، با هماهنگی این دو مؤسسه نشستهایی برای نقد و بررسی آثار طلاب برگزار کنند که «به نام یونس» اولین رمان مورد بررسی در این سلسله نشستهاست.