شهرستان ادب: برگ دیگری از پرونده ادبیات عاشورایی را با شعری برای حضرت علیاصغر، کوچکترین شهید کربلا، ورق میزنیم. این اثر تازهترین شعر حمیدرضا برقعی، شاعر آیینی اهل قم، است.
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا میدهد بیتابیِ گهواره پیغامی
غریبیِ پدر را میزدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی
گلویت از زبانت زودتر واشد، نمیبینم
سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
تو در شش بیت حق مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی
علی را استخوانی در گلو بود و تورا تیری
چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی
تورا از واهمه در قامت عباس میبیند
اگر تیر سهشعبه کرده پیشت عرض اندامی
الا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا...
برید این جمله را ناگاه تیرِ نابههنگامی
چنان سرگشته شد آرامش عالم که برمیداشت
به سوی خیمه ها گامی به سوی دشمنان گامی
برایت با غلاف از خاک ها گهواره میسازد
ندارد دفنت ای ششماهه غیر از بوسه احکامی
چه خواهد کرد با این حلق اگر ناگاه سر نیزه...
چه خواهد کرد با این سر اگر سنگ از سر بامی...
کنار گاهواره مادر چشمانتظاری هست
برایش میبرد با دست خونآلوده پیغامی