با نگاهی به اشعار مرحوم «رحیم منزوی اردبیلی»، استاد «عسگر شاهی زاده اردبیلی» و استاد «ولی الله کلامی زنجانی»
ترکان پارسیگوی در ادبیات عاشورایی | یادداشتی از امیر سلیمانی
05 آبان 1397
20:00 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 6 رای
شهرستان ادب: تازهترین مطلب پرونده ادبیات عاشورایی اختصاص دارد به یادداشتی از امیر سلیمانی شاعر و پژوهشگر شعر آیینی. سلیمانی در این یادداشت به معرفی تنی چند از مرثیهسرایان برجسته آذریزبان پرداخته است
ترکان پارسیگوی
از دیرباز در میان آذریزبانان ایران، شاعران شوریدهای بودند که دل در گروی عاشورا داشتهاند و اشکواژههایشان را نذر لبهای عطشان و غربت جانسوز کاروان کربلا کردهاند. مرثیهسرایانی که هر آنچه داشتهاند در طبق اخلاص نهاده و ابیات شورانگیزشان را به زبان ترکی و فارسی از شیره جان پرورده و با قلم ارادت و خاکساری بر صفحه دلهای شکستهی عزاداران عاشورا نگاشتهاند.ابیاتی که هنوز رونق مجالس عزاست و چه سعادتی بالاتر از این که نام بزرگانی چون «نیّر تبریزی»، «انور اردبیلی»، «سید رضا حسینی تبریزی» (سعدی زمان)، «یحیوی اردبیلی»، «عاصم زنجانی»، «صراف تبریزی»، «منزوی اردبیلی»، «دلکش زنجانی»، «ذهنی زاده تبریزی»، «غریق زنجانی»، «ناظم تبریزی» و.... امروز در هر جمع عزادار سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام زنده است و آثارشان متبرک از اشک های خالصانه ی خیل مشتاقان عاشوراست.
شاعران اهل تغزل و عاشقانه سرای خطه ی آذربایجان هم از این قافله ی عشق دور نبوده اند و آزادگی خویش را با اشعار آیینی خویش فریاد کرده اند.اگر چه بخش اعظمی از سرودههای بزرگانی چون استاد «شهریار» و استاد «حسین منزوی» غزلیات عاشقانه است اما خاکساری و ارادت خود بر آستان قدس اهل بیت علیهم السلام را پنهان نکرده اند.مرحوم استاد شهریار اشعاری فاخر به دو زبان ترکی و فارسی در مدح و مرثیه ی اهل بیت(ع) سروده است که دو غزل" شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین" و "علی ای همای رحمت" از معروف ترین آن هاست.زنده یاد استاد حسین منزوی نیز کتابی مستقل در مدح و مرثیه ی حضرات معصومین (ع) با عنوان "فانوس های آفتابی" منتشر کرده است.
شاعران شوریدهای هم عمر خود را وقف دلداگی بر سید و سالار شهیدان کرده اند و جز برای مدح و ثنای اهل بیت پیامبر(ع) دست به قلم نبرده اند.در مجال کوتاه این نوشتار سعی بر این است پس از آشنایی مختصر، ابیاتی از ترکان پارسیگوی: استاد مرحوم «رحیم منزوی اردبیلی»، استاد «عسگر شاهی زاده اردبیلی» و استاد «ولی الله کلامی زنجانی» که شهرتی درخور یافتهاند را بازخوانی کنیم.
مرحوم استاد رحیم منزوی اردبیلی در سال 1316 در اردبیل متولد و در سال 1371 بر اثر بیماری در تهران درگذشت. آثار او در بیش از ده مجلّد به چاپ رسیده است. پیکر این شاعر شوریده در زادگاهش، اردبیل به خاک سپرده شده است. بی شک یکی از مهمترین مرثیه سرایان عاشورایی آذربایجان استاد منزوی است که نوحه ها و اشعارش هنوز رونق مجالس عزاست. نوآوری های زبانی و کشف های شاعرانه در عین توجه به عاطفه و حماسه از مشخصات شعر اوست که تسلط او به زبان ترکی باعث شده است که کمتر واژه ی فارسی و عربی را در آثار ترکی او مشاهده کنیم. در عین حال سلامت زبانی در آثار فارسی او نیز مشهود است.شهرت نوحه ها و غزلیات ترکی او به حدی است که مادحینی که با زبان ترکی آشنایی چندانی ندارند هم مایل به خواندن این اشعار باشند. نوحه ی معروف "اکبره باخ" (اکبر را ببین) استاد منزوی که در مدح و شجاعت حضرت علی اکبر(ع) سروده شده است بارها توسط مادحین مختلف خوانده شده است.رجز های عاشورایی شور انگیز استاد منزوی به زبان ترکی هم شنیدنی است و هر ساله در مراسمات دهه ی محرم مناطق مختلف آذربایجان خوانده می شود. از غزلیات فارسی استاد منزوی که شهرت فراوانی یافته اند و بارها در مجالس مختلف عاشورایی در سطح کشور خوانده شده است غزلی است که بیت تخلص آن نقل محافل است و زمزمه دلسوخته های عاشوراست:
آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است
آنکه بر سّر شهادت بوده مَحرم زینب است
آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان
از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است
آنکه نامش زین اَب خوانده رسول کردگار
چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است
آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب
کند و افکند از پی و بن ریخت بر هم زینب است
دامن شير خدا بين ، شير زن مي پرورد
در شهامت برتر از سارا و مريم زينب است
آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد عَلم
چون حسین بر دشمنان یک دم نشد خم زینب است
با برادر درد دل ميكرد اين سان تا سحر
آن كه ريزد از فراقت اشك ماتم زينب است
وصف زینب را ز من مشنو، بیا در کربلا
خود ببین چون حامی ناموس عالم زینب است
ملجأ اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود
شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است
پرچمت گر سرنگون شد من نگه میدارمش
غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است
"منزوي" هرگز مزن بیهوده لافِ عاشقی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
استاد منزوی در دوره ای این اشعار را سروده است که جو خفقان و استبداد ستم شاهی بر کشور حاکم بوده است و مضمون حماسی و ظلم ستیز این اشعار به مذاق دستگاه های حکومتی خوشایند نبوده است.غزل دیگر از استاد منزوی هم با همین فخامت. و استواری برای حضرت زینب(س) سروده شده است که حماسه،عاطفه،خلاقیت های شاعرانه و زبان سالم در آن جریان دارد:
یاد محنتهای زینب شعله بر دل میزند
دست واویلا به سر مجنون و عاقل میزند
نسبتی با صلح و آرامش ندارد عاشقی
دست رد بر سینه ی مردان غافل می زند
چرخ گویی تشنه دیرین خون زینب است
سنگ بر راس حسینش در مقابل میزند
زنده ای گر، رو به امواج خروشان کن شنا
مُرده ی آرام را دریا به ساحل می زند
بوی عشقش از دل هر مرده آید زنده است
سر به نوک نیزه لبخندی به قاتل می زند
چرخ گویی تشنه ی دیرین خون زینب است
سنگ بر رأس حسینش در مقابل می زند
در ره دین بر طناب دشمنان گردن نهاد
ورنه خود بر گردن گردون سلاسل می زند
ذلت از این خاندان دور است اما آن طناب
خط فاصل در کیان حق و باطل می زند
در ادامه شایسته است غزل ناب دیگری از مرحوم استاد رحیم منزوی اردبیلی در ثنای حضرت سید الشهدا(ع) را زمزمه کنیم:
مردم هشیار جمله مست حسین است
هستی عالم همه ز هست حسین است
خواجه بفرموده هشت باب جنان را
طرفه کلیدیست کان به دست حسین است
حلّ معما مکن که سرّ شهادت
ابجدی از لوحه ی است حسین است
گر تو نخوانی حدیث " لحمک لحمی"
دوش نبی مسند نشست حسین است
دست خدا فوق دست اوست ولیکن
این همه عالم به زیر دست حسین است
منزوي آری، به خوانِ کس نگراید!
شاعر آزاده پای بست حسین است
استاد عسگر شاهی زاده اردبیلی متولد سال 1325 در شهر اردبیل است که هنوز در زادگاه خود حضور دارد.آثار متعدی از ایشان در زمینه مرثیه و تغزل و همچنین پژوهش های ادبی نظیر چند مجلد کتاب "در قاف اندیشه" که شرحی بر غزلیات حافظ شیرازی است چاپ و منتشر گردیده است.این غزل حکایت از استادی و مهارت او در شاعری است:
بگوحـسین که بوسد ملک دهان تو را
زبور ذوق زیارت کند زبان تو را
بگو حسین و ز غم چهره زعفرانی کن
که ماه سجده کند روی زعفران تو را
بگو حسین و بزن با سنان به سینه ی خویش
که کعبه دور زند روزن سنان تو را
مکان بگیر به کنجی بگو حسین و بنال
که جبرئیل زیارت کند مکان تو را
بگو حسین و فغانی بر آور از سرِ شوق
که روح فاطمه مهمان شود فغان تو را
بگو حسین و بزن جسم ناتوان بر سیل
که سیل دایه شود، جسم ناتوان تو را
همیشه گر دل تو پر بود ز عشق حسین
همیشه نور خدا پر کند جهان تو را
در آن دیار که بازار عشق آن مولاست
نمی خرند طلا، می خرند جان تو را
تو کیستی مگر ای نوکر فقیر حسین
که ثروتی نرسد اشک دیدگان تو را
بیان گرم تو شد وقف شاه دین" شاهی"
چه عزّتی برسد عزّت بیان تو را
جنان بنده بود مجلس عزای حسین
به جان تو نروم زاهدا جنان تو را
بگو حسین و به یادش کناره گیر از خویش
که غبطه ها بخورد بیکران کرانِ تو را
این گونه گزینش الفاظ بجا و مضامین بکر تنها از شاعری بر می آید که عاشقانه سر بر ضریح مطهر اربابش نهاده و از او مدد گرفته تا تنها برای او بنویسد و قلمش را با محبت اهل بیت علیهم السلام مطهر کند.استاد شاهی تغزل را هم نذر آستان قدس حسینی(ع) کرده آن جا که سروده است:
بگذرم از سر و سامان ای دوست
نگذرم از سر پیمان ای دوست
نشود گر به سر کوی تو خرج
به چه دردی خورد ایمان ای دوست
محشر خلق بود روز حساب
محشر من،شب هجران ای دوست
گر اجل بر لب من مهر زند
از کفن داد زنم جان ای دوست!
ور قدم بر سر خاکم بنهی
خیزم از خاک، غزل خوان ای دوست
هیچ سر لایق شمشیر تو نیست
جز سر شاهی عطشان ای دوست
استاد ولی اله کلامی زنجانی در سال 1333 در زنجان متولد شد و هم اینک نیز در این شهر زندگی می کند.ثمره ی استعداد شگرف ایشان در شاعری، بیش از 40 جلد کتاب نوحه و شعر است که اثری مستقل با عنوان " کلام دل" که مشتمل بر اشعار فارسی استاد کلامی است منتشر گردیده است.سوابق انقلابی و رزمندگی استاد کلامی بر طبع ادبی ایشان تاثیر به سزایی گذاشته است که مجموعه ی در خور توجهی از اشعار انقلابی و دفاع مقدسی تحت عنوان " شهادت نامه ی عاشقان" را منتشر کرده اند.شاید بتوان گفت که معروف ترین غزل استاد کلامی که بارها در مجالس مختلفی در سراسر کشور خوانده شده است این غزل است:
يابن الحسن بيا كه حلول محرم است
شادي به ما حرام شد، ايام ماتم است
شرمنده شد بهار ز گلزار كربلا
بلبل كند نوا كه خزان محرم است
ما عاشقان لاله ي سرخ محمديم
كز عطر او بهشت خداوند خرم است
صد مرده زنده مي شود از ذكر يا حسين
ارباب ما معلم عيسي بن مريم است
عيسي اگر در اخر عمرش به عروج کرد
قنداقه ي حسين شرف عرش اعظم است
با يوسفش مقايسه كردم نگار گفت
کو شاه مصر باشد و اين شاه عالم است
ما را نياز سير چمن نيست در بهار
روي حسينيان گل و اين اشك شبنم است
اي صاحب عزا به عزاخانه ها بيا
ياران سينه زن همه در زير پرچم است
گر وعده ي بهشت به ما مي دهد بهار
ما نيستيم طالب رضوان، مسلم است
بر عاشقان سياحت گلشن حرام شد
خاكم به سر كه قامت سرو علي خم است
اي آب بس كن اين همه جوش و خروش را
در پيش چشم ما علي اصغر مجسم است
سقا ز تشنگان حرم شرمسار شد
شرمنده ي خجالت او نهر علقم است
ساقي تشنه، تشنه برون آمد از فرات
قربان غيرتش شود عالم اگر كم است
چون محتشم بخوان به پيمبر "كلاميا"
"باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است
در بارگاه قدس كه جاي ملال نيست
سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است"
بیتی از اشعار ترکی استاد کلامی که در ادبیات مرثیه ی آذربایجان با عنوان رجز شناخته می شود، بین عزاداران حسینی معروف شده است. "یئل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینین پرچمی/ کاخ نامردان یاتار یاتماز حسینین پرچمی" (باد و طوفان آرام می گیرند و کاخ نامرد ها از بین خواهد رفت اما پرچم حسین علیه السلام بر زمین نخواهد افتاد.)
غزلی از این ترک پارسی گوی در انتهاي این سطور مختصر که یادکردی است از پیر غلامان عاشورایی پایان بخش این یادداشت خواهد بود:
ای دل مددی آمده ام بر در عباس
تا بوسه زنم بر حرم اطهر عباس
باب قمر هاشمیان باب بهشت است
نازم به تجلای رخ انور عباس
بر سلطنت و کاخ نشینی چه نیازش
در شهر وفا هر که شود نوکر عباس
گر تشنۀ فیضی به در ساقی عشق آی
تا مست شوی تا ابد از ساغر عباس
دل های حزین نغمۀ یا فاطمه دارند
بر گوش رسد زمزمۀ مادر عباس
داغ غم سقا به دل ام بنین است
سوزد جگرش چون دل پر اخگر عباس
می گفت عمود حرم دین پسرم بود
هر چند شکسته به عمودی سر عباس
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.