می خواستم در من صدای تازهای باشی
حـسی شکوفـاتر، هوای تازهای باشی
با وسعت خاموش شبهایم بیامیزی
آوازها را ابتدای تازهای باشی
بعد از خدا تقدیرهایم را تو بنویسی
پیغمبرت باشم خدای تازهای باشی
آدم شوم امّا بهشتت را نیاشوبم
هرلحظه در من ماجرای تازهای باشی
غایب نباشد سیبی از سرشاخهی هستی
در شاخههایم آیههای تازهای باشی
برگردم از خودگاهگاهی تا غزلهایت
مضمون به مضمون مقتدای تازهای باشی
میخواهم امّا در سکوتی تشنه ناچارم
بنویس تا در من صدای تازهای باشی
خلیل عمرانی