سلام دکلمهٔ دلنوازِ اقبالم سلام صورت منقوش در ته فالم
از اینکه در دل من یاد توست، ممنونم از اینکه حال تو خوب است نیز خوشحالم
به آن زنی که به رغم تمام اندوهش کتاب شعر بخواند... همیشه میبالم
به چای تازهدم چشمهات معتادم به گوش دادن موسیقیات سبکبالم
تو گرم صحبتی امّا منی که آینهام چگونه با چه زبانی بگویمت لالم؟
هنوز خُرد و خمیر ِ توام... نگاه نکن غزال تشنهٔ صحرا! به یال و کوپالم
سی و سه سالگیام زیر سایهٔ غم توست اگرچه پختهام امّا برابرت کالم
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز