عاشقانهای از مرتضی حیدری آل کثیر
03 آذر 1397
17:20 |
0 نظر
|
امتیاز:
3.8 با 5 رای
سلام دکلمهٔ دلنوازِ اقبالم
سلام صورت منقوش در ته فالم
از اینکه در دل من یاد توست، ممنونم
از اینکه حال تو خوب است نیز خوشحالم
به آن زنی که به رغم تمام اندوهش
کتاب شعر بخواند... همیشه میبالم
به چای تازهدم چشمهات معتادم
به گوش دادن موسیقیات سبکبالم
تو گرم صحبتی امّا منی که آینهام
چگونه با چه زبانی بگویمت لالم؟
هنوز خُرد و خمیر ِ توام... نگاه نکن
غزال تشنهٔ صحرا! به یال و کوپالم
سی و سه سالگیام زیر سایهٔ غم توست
اگرچه پختهام امّا برابرت کالم
به آن زنی که به رغم تمام اندوهش
کتاب شعر بخواند... همیشه میبالم
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.