عاشقانهای از محمدعلی سپانلو
03 آذر 1397
17:29 |
0 نظر
|
امتیاز:
3.25 با 4 رای
این عینک سیاهت را بردار دلبرم
اینجا کسی تو را نمیشناسد
هر شب، شب تولد توست
و چشم روشنی هیجان است
در چشمهای ما
از ژرفای آینهٔ روبهرو
خورشید کوچکی را انتخاب کن
و حلقه کن به انگشتت
یا نیمتاج روی موی سیاهت
فرقی نمیکند، در هر حال
اینجا تو را با نام مستعار شناسایی کردند
نامی شبیه معشوق
لطفا
آهوی خسته را که به این کافه سر کشید
و پوزه روی ساق تو میساید
با پنجهٔ لطیف نوازش کن...
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.