مجموعهشعر «خورشید در مشت» کتابی است دربرگیرندة اشعار شاعران کشور که با آغاز موج بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، با کلمات و احساس خود به میدان آمدند و در حمایت از این انقلابها اشعاری را در قالبهای مختلف شعری سرودند؛ اشعاری که برآمده از ذوق سرشار و جان درآتش شاعران باورمند و متعهد فارسیزبان بود.
عبدالرحیم سعیدی راد که گردآوری این مجموعه به کوشش او انجام شده است، در خصوص آمادهسازی این مجموعه در جلسة رونمایی این کتاب گفته «در ابتدا از طریق پایگاه اینترنتی فارسیزبانان اعلام فراخوان شد و تعداد قابل توجهی شعر به دست ما رسید که از میان شعرهای دریافت شده و با داوری شاعران صاحبنظر اشعار فعلی این کتاب مورد توجه قرار گرفت. این کتاب مجموعهای از اشعار کلاسیک، سپید و تحلیلهای برخی از شاعران صاحب نظر است که در طول هشت ماه جمعآوری شده است».
گذشته از بخش اشعار، از جمله ویژگیهای مهم این کتاب بخش مقالات آن است که با درج چهار مقالة علمی در آن، این کتاب را به جهات علمی و تحلیلی نیز حائز اهمیت ساخته است. در بخش اشعار کلاسیک کتاب «خورشید در مشت» از 84 شاعر و در بخش اشعار نوی آن از 50 شاعر، آثاری به چاپ رسیده است و مقالات بخش اول آن را نیز مطالبی از محققان و منتقدانی چون اسماعیل امینی، کامران شرفشاهی، سیداکبر میرجعفری و علی داودی تشکیل میدهد.
کامران شرفشاهی در مقالة «نهضت بیداری اسلامی در آینة ادبیات مقاومت» در این کتاب به تحلیل نسبت ادبیات مقاومت و نهضت بیداری پرداخته است و تجلی موج بیداری اسلامی در شعر امروز ایران را بررسی کرده است. علی داودی در مقالة «کلمات بیداری» به اقضائات و ویژگیهای ادبیات مقاومت پرداخته است. اسماعیل امینی در مقالة «به جهانی ساکت عادت کردهایم» به ارزیابی نقاط قوت و ضعف اشعار این مجموعه توجه کرده است و سیداکبر میرجعفری در مقالة «دریچهای به شعر جهانی» ظرفیتهای پیش روی شعر بیداری اسلامی را برای ورود به عرصههای جهانی بازکاویده است.
پیشگفتار این کتاب از جمله ارزیابان این اثر را علیرضا قزوه و علیمحمد مؤدب معرفی و از زحمات ایشان تشکر میکند و همچنین حمایتهای آقای مجتبی رحماندوست، دبیر کل جمعیت دفاع از ملت فلسطین را در شکلگیری ایدة اولیة این کتاب قدر میداند.
انتشارات کانون اندیشة جوان این کتاب را در قطع رقعی، در 410 صفحه و با قیمت 75.000 ریال در سال 91 به چاپ رسانده است.
برای آشنایی بیشتر با کتاب «خورشید در مشت» چند شعر از این مجموعه را با هم میخوانیم:
آه ای سکوتهای پریشان! صدا شوید
اسلام را دوبارهای از ابتدا شوید
کفر و نفاق باز به هم دست دادهاند
ای آیههای معجزه لطف خدا شوید
آلسعود ابرهة عصر غیبتاند
توحیدیان دوبارة دست دعا شوید
خون از تمام پیکر اسلام جاری است
بدر و احد شوید، حنین ولا شوید
آلخلیفه ساز جمل ساز کردهاند
هان! ذوالفقار عرصة این ماجرا شوید
هر کوچة منامه منای شهادت است
با قطرههای خون خدا کربلا شوید
تا بشنود تمام جهان نالة قطیف
در کربلای آتش و خون نینوا شوید
ای ساکنان گسترة دین مصطفی
وقت سکوت نیست سراسر صدا شوید
خلیل عمرانی
دجالهای دیجیتال
لیبی آه امام موسی صدر است
بحرین
سیلی خدا بر صورت خلیفههای دروغ است
ژاپن میلرزد و سونامی ژاپن
یعنی ژاپن قویتر از فرانسه و آلمان است
و میراژها و اف بیستها
در برابر خشم خدا هیچاند
کجایی پل الوار؟
که از فرانسه به لیبی بروی
و اعتراض کنی به این کوتولههای سیاست
به او بی ما و این مرتیکة کوتاهقد فرانسوی
که من مدام نامش را فراموش میکنم
به برلوسکنی که هر کجا باشد
فاحشهها جمعاند
ایتالیا تئاتر فاحشهها شده است
و زندهباد پاپ
و زندهباد بابانوئل
و زندهباد پیتزای پپرونی واتیکان
فرانسه با میراژهایش بگذار وژوژ کند
بانجولها
با بنجولهای فکری ایران
شتران سبز قذافی
و سعد حریری
از مقابل عکس عبدالله بن ابابیل و
خاخامهای چاخان رژه بروند
آنها نقشه کشیدهاند برای تمام جهان
برای رنگ عبای پسر زبیر
برای متن سخنرانی طلحه الخیر ایرانی
برای تهیه و توزیع و پخش جنازههای شهیدان اهل سنت در ایران
اما دستشان به هیچ جا نرسید
و اهل سنت ایران خندید به ریش فتنه
به کاخ الیزه و سفید
اگر دعوای شیعه و سنی راه میافتاد
به این شیخ تنها نصف سهم میرسید
یک سهم به آن شریکش
و دو سهم به زحمتکشان استودیوی بیبیسی
که زورشان نرسید به میدان انقلاب و آزادی
و زورشان نرسید
به میدان مرجئة دمشق
و زورشان نرسید به میدان تقسیم استانبول
و زورشان نرسید به الضاحیة لبنان
سه گراز و سه خوک و سه کروکودیل
با سه افعی و سه گاومیش و سه شتر
پیمان بستهاند
آنها برای فردای ما نیز نقشه کشیدهاند
برای شیخ عینک پنسی خوشتیپی که خواهد رسید
با نقشة دجالهای دیجیتال
آنها هزار نقشه برای سیدحسن نصرالله کشیدهاند
در روز اول ۴۸ کشته
از کشتهها ۱۶ قلب به هر کدام رسید
32 کلیه
به جمهوریخواهان دموکرات
دموکراتهای جمهوریخواه
که هیچ وقت بر سر رأیها با هم دعوا نمیکنند
اما نقشة دعوای جهان را میکشند
و روز اول لیبی این بود
القصافی جدا جدا
قصابها جدا جدا
امریکا چرا نیاید
مادام که آل خلیفه هست و شیخ خرفت هست
مادام که در استودیوی بیبیسی
مخملباف هست و نوریزاده هست و خاخامها و چاخانها هستند
فرانسه چرا لشکرکشی نکند
مادام که سعدحریری هست و چهارده مارس هست
اما سراسر دنیا پر است از حسننصرالله
از بچههای علی و حسین و خمینی
و انتفاضهها همچنان در راه است
انتفاضة تونس و مصر و لیبی
انتفاضة بحرین و یمن
و انتفاضة حجاز و امارات
و انتفاضة کویت و قابوس و شاه کوچک اردن
و انتفاضة پیوند شیعیان و اهل تسنن در راه است
شما از جنس دیگرید
از جنس بولهب و برلوسکونی با هم
سونامی بزرگتر از ژاپن همینهاست
که من میگویم و تو میبینی هر شب
محمد(ص) از حجاز بود
اما شما شبیه او نیستید
شما ابولهبید تا هنوز
و ابرههاید
و مصر حجاز نیست
الازهر با کبارالعلما فرق میکند حالا
شیوخ آل سعود
تنها تخصصشان نشان دادن قبله است
وقتی کنار خانة خدا تمرگیدهاند
با شکمانی برجسته و چرخهای دوار
بچرخ تا بچرخیم
آنها تنها میتوانند بوی صابونهای غیر حلال را تشخیص بدهند
واین تخصص کمی نیست
و حد حرم را
با کمک اسرائیل و دوربینهای پیشرفتة انگلیسی مشخص کنند
آنها به درد هیچ چیز دیگری نمیخورند
بی خاصیتترند از یک آدامس خروس و یک بستنی قیفی
آنها فقط به درد چاله کندن میخورند
بر سر راه مسلمانان
و تقسیم کردن مسلمانان با کمک آیات وحدت
آنها در مسابقة زیبایی عقال و دشداشه اولاند
در مسابقة آنکارد ریش هم اول
در خواب در رختخواب پر قو اولاند
در مسابقة زیباترین شاهین هم اول
در مسابقة بزرگترین کپل و ران و شکم اولاند
و در مسابقة بیشترین ساعت معاشقه با غرب هم اول
داوران زیباترین شترند
مادام که قذافی و مبارک و بنعلی میدوند
و امریکا و فرانسه و انگلستان بر سرشان شرط میبندند
مادام که شیوخ آل سعود تنها ما را محکوم میکنند
اما گرازها آزادند
خلیفههای سعودی را
با شترانشان فرستادهاند به بحرین
با شمشیرهای تیز
تا گردن بزنند
عاشقان خمینی را
دنیا به دست فاحشهها افتاده است
و مردم بیدار شدهاند
واین اسب سیاه یونایتد امریکا
تنها برای سواری دادن به تل ابیب طراحی شده است
برای لگدزدن به پابرهنگان زمین است
این اسب سیاه
پابند خوکهای سفید است
تا انگلستان پاپیونش را صاف کند و
لباس شب عمه الیزابت
کشیده شود تا افغانستان
و غرب را خر کردهاند با کمی سوسیس خوک و کمی ژانبون
و کمی اینترنت
و با بابانوئل و فاحشهها
میبینی که حال جهان هیچ خوب نیست
شب بخیر عمه الیزابت
کجایی پل الوار؟
علیرضا قزوه
شعری بخوان که کاخ ستم را تکان دهی
باید خروش زینبیات را نشان دهی
این فربهِفریب به منبر نشسته را
جا در خور چریدن بوزینگان دهی
بر این شغال زرد و سگ هار بیش از این
ای زخم گُر گرفته! نباید امان دهی
آیات خشم! اوج بگیر آنچنان که باز
بر شانههای هیبت دنیا اذان دهی
در نینوای عشق، بخوان شعر تازهای
تا در رکاب حضرت معشوق جان دهی
بابد دوباره کاخ سیاه یزید را
با خطبههای روشن زینب تکان دهی
راضیه رجایی
اسمت را برای اولین بار
در «الجزیره» شنیدم
وقتی که برای آخرین بار شهادت خواستی
روز بعد تیتر تمام روزنامههای عرب بودی
بهترین عکست را «الزمان» چاپ کرد
عکس سه روز قبل از مرگ تو را
من عربی نمیدانم
امّا از کلمه «انتحار»
فهمیدم که چشمهایت را کرکسها بردهاند
درست زمانی که دلت از خشم منفجر شد
دو روز بعد گویندة «الشّرق الاوسط»
از تو حرف میزد
و در حرفهایش «تحلیل» میشدی
هیچکسی تشخیصت نداد
درکت نکرد
به جز مادرت
که عاشقانه دوستت داشت
و قبل از اینکه برایت گریه کند
لبخند زده بود
هیچ کشور مسلمانی به خانوادهات تسلیت نگفت
تو شهید شدی
و جنازهات هرگز تشییع نشد
تنها مادران آوارة زمین
به کودکانشان از پروازت گفته بودند
تو پرواز کردی
و پرنده شدی
فقط کودکان آوارة زمین باورت کردند
تنها پناهندگان جهان!
امّا من برایت گریستم
درست زمانی که مجری بیبیسی
در مقابل اسم تو
از کلمه «هلاکت»
استفاده کرد
درست زمانی که وصیتنامهات را
«اطلاعات» چاپ کرد
وحید طلعت
نهادند «زین» لشکر ابرهه فیلها را
ولی سر بریدند اول ابابیلها را
به قرآن سر صلح دارند اینان، ببینید
سر نیزه توراتها را و انجیلها را
ببندید دستان بیتابتان را ببندید
فلاخن میارید از امروز سجیلها را
دریغا به این قصه هرگز کلاغی نیامد
دریدند قابیلها نعش هابیلها را
به دنبال نیل و فرات است و پر کرده فرعون
یزیدانه از خون نوزادگان نیلها را
محمدمهدی سیار
معرفی از محمدرضا وحیدزاده