«نویسنده‌ای که در 52 سالگی به مدرسه رفت» / معرفي مجموعۀ «قصه‌هاي خوب براي بچه‌هاي خوب» در سالگرد تولد نویسنده‌اش
27 اسفند 1391 |
10:13
نويسندۀ اين كتاب‌ها آقاي «مهدي آذريزدي» هيچ‌وقت نتوانست به مدرسه برود؛ پدرش بهش اجازه نداد. خودش مي‌گويد براي اولين بار در سن 52 يا 53 سالگي پا به يك كلاس درس گذاشت و درست همان‌جا هم گريه‌اش گرفت!
بازخوانی قطعه‌ای از انوری ابیوردی
26 اسفند 1391 |
17:23
آن شنیدستی که روزی ابلهی با زیرکی / گفت کاین والی شهر ما گدایی بی‌حیاست؟ / گفت چون باشد گدا آن کز کلاهش تکمه‌ای / صد چو ما را روزها بل سال‌ها برگ و نواست؟
سه شاعر که در پرورش سه نسل تاثیر داشته اند
26 اسفند 1391 |
16:21
شب شعر مهدوی ساعت 19 تا 21 جمعه 25 اسفند91 تا با حضور شاعران مطرح کشور در فرهنگسرای انتظار مشهد برگزار شد. در این مراسم دکتر علیرضا قزوه، مصطفی محدثی خراسانی، علی محمد مودب، محمد کاظم کاظمی،مجید نظافت، دکتر هادی منوری، علیرضا سپاهی لائین، راضیه رجا...
بازخوانی حکایتی از «کشف‌المحجوب» هُجویری
26 اسفند 1391 |
15:13
راویِ درون داستان، راوی مستتر سوم‌شخص است که همان «هُجویری»، نویسندۀ حکایت است. هُجویری به عنوان نویسنده و راوی در همان جملۀ اول وارد و خارج می‌شود.
به بهانۀ طرح برخی انتقادات به تقدیر جایزۀ کتاب سال از مجموعهشعر «قبله مایل به تو»
26 اسفند 1391 |
12:35
اینکه منتقد گرامی قصد وفاداری به مبانی مدرنیسم را دارد مسئلۀ مهمی نیست؛ لکم دینکم و لی دین. مسئلۀ مهم مجاهدت ایشان برای تثبیت و گسترش این دین است.
یک چیزی می‌گویم به شما بر نخورد
26 اسفند 1391 |
11:07
برای چه سیدناالقائد این همه روی کتاب خواندن تاکید دارد؟ اینکه می‌داند تنها کسانی که مخاطبانش هستند، بچه بسیجی‌ها و کسانی که قبولش دارند، هستند؛ زیرا اگر همان زمان راوی روایت فتح را مردم می‌شناختند، اوضاع مطلقاً چنین نمی‌شد که شد.
معرفی کتاب «شهید خودم» از سیدمهرداد موسویان
24 اسفند 1391 |
19:23
موسویان در نگارش این هشت داستان، برای مخاطبش تنها قصه تعریف نمی‌کند، بلکه مبانی فکری و اعتقادی مردم در زمان انقلاب را لابلای قصه به نوجوان نسل حاضر می‌شناساند
گزارش فارس از «بفرمایید فروردین» شاعران در شهرستان ادب
24 اسفند 1391 |
17:25
یک روز قیصر در جلسه انجمن شاعران، حالش بد شد اما باز دوست داشت در جمع بماند به هر حال زنگ زدند تا آژانسی بیاید و برای استراحت به خانه برود. آژانس آمد و قیصر بیرون رفت. بعد از مدت بیرون رفتم دیدم...