غزلی عاشورایی از فریبا یوسفی
23 آبان 1391 |
08:45
مرگ یا مرگ؟ برگزین زین دو! هر شب از انتخاب ناچاری/
صبح در کارزار خواهد شد آنچه را برگزیدهای معنا/
مرگ یا مرگ؟ شب سیاه است و این دوراهه همیشه در پیش است/
تا بدانی چقدر راه است از مرگ تا مرگ، باش تا فردا
غزلی عاشورایی از علی محمد مودب
23 آبان 1391 |
08:39
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود
حجاز بر قد سرو که تکیه خواهد کرد
به سوی دشت طف آن کوهسار اگر برود
مگر به معجزه زمزم نخشکد از گریه
مراد این همه چشم انتظار اگر برود
چگونه ماه به گرد زمین طواف کند
د...
غزلی عاشورایی از مصطفی محدثی خراسانی
23 آبان 1391 |
08:31
اگر چه باغ پر از لالة تو پرپر شد
زمین برای همیشه شهید پرور شد
زمین برای همیشه به قصد یاری تو
تمام پاسخ آن پرسش معطر شد
زمین به یمن نفسهای عاشقانة تو
پر از طراوت دلهای درد باور شد
تو ذوالفقار شدی با دو تیغ در دو نبرد
جهاد ا...
روایتی از کتاب کلیله و دمنه
22 آبان 1391 |
18:41
زاغي و گرگي و شگالي در خدمتِ شيري بودند و مسکن ايشان نزديک شارعي عامر. اشترِ بازرگاني در آن حوالي بماند به طلب چراخور در بيشه آمد. چون نزديکِ شير رسيد از تواضع و خدمت چاره نديد، شير او را استمالت نمود و از حال او استکشافي کرد و پرسيد
چند غزل از روح الامین امینی شاعر افغانستانی
22 آبان 1391 |
16:34
یکی از روزهای پاییزی در جهانی که اتفاقی بود
ناگهان اتفاق افتادی ناگهانی که اتفاقی بود
سال هایی اگر چه طی شده اند زیر لب تا هنوز شیرین است
جمله سخت عاشقت شده ام با بیانی که اتفاقی بود
خنده ای مثل صبح سر دادی! خنده ای ...
آسيبشناسي آسيبشناسيهاي عزاداريها
22 آبان 1391 |
15:45
متأسفانه رسمی نامبارک در سالهای اخیر بنا نهاده شده است که بر اساس آن در روزهای نزدیک به ماه محرم موج گستردهای از نقدها و آسیبشناسیهای مرتبط با مراسمات عزاداری روانة مطبوعات و رسانهها میشود و به ناگاه با شنیده شدن طنین قدمهای ماه خون و حماسه، ...
داستان کوتاهی از محسن کاویانی
22 آبان 1391 |
10:34
اسمش فرهاد بود ... اهل زور گفتن نبود، ولي حرف زور تو كتش نميرفت. از بچههاي «آبمنگل» بود، كل افتخارش اين بود كه بچّه محل فردينه! فردين اون موقع تازه داشت يه كم معروف ميشد...