شهرستان ادب به نقل از قفسه (ضمیمۀ کتابخوانی روزنامۀ جامجم) : شاعر این توان را دارد که در جسم کلمات، روح بدمد و به اشکال گوناگون دنیای تازهای خلقکند. عدهای دنبال کشفهای تازهاند تا به واسطۀ آن به بیان نادانستههای مخاطب بپردازند. عدهای دنبال بیان علت این ندانستنها هستند و عدهای دیگر میخواهند به بیان آن چیزهایی بپردازند که مخاطب به خودی خود هیچگاه نمیتواند آنها را دریافتکند.
با نگاهی به آثار بزرگانی چون حافظ، فردوسی، خاقانی و... میتوان پیبرد که شاعرانی که در دستۀ سوم قرارگرفتهاند، ماندگارتر بودهاند؛ چنانکه هنوز کتابهایی قطور در تحلیل و فهم اشعارشان نوشتهمیشود. «مرا صدا کردی» عنوان اولین مجموعۀ منتشرشدۀ شاعری جوان و خوشذوق است. «لیلا حسیننیا» در این مجموعه مضامین عاشقانه، اجتماعی و چند شعر مذهبی را با کمک قالبهای غزل و چارپاره، ساخته و پرداخته کردهاست.
در مروری اجمالی درمییابیم که طبيعت در شعرهاي کتاب حضور پررنگي دارد و میتوانگفت آسمان، پرنده، پرواز و قفس، لابلای المانهایی چون باران، باغ، درخت و دریا از پرسناژهاي فعال شعرها هستند، بهگونهایکه میتوانستند دستآویزی برای انتخاب نام کتاب هم باشند.
(سقف قفس سهم کبوترها شد و آنگاه/ در آسمان ما به آهن، بال و پر دادند) (ص24)
و یا:
(شبگیر بود و قتل انبوه درختان را/ فوج کبوترهای آواره خبردادند) (ص23)
تعدادی از شعرهاي کتاب در مصرعی شناسنامۀ هويتي شاعر را نهفتهاند، آن هم با شخصیت بخشیدن به فضاي جغرافيايي زادگاه او؛ تا جایی که هر مخاطبی بیآنکه شناختی داشتهباشد، میتواند حدس بزند که با شاعری از دیار شهریار روبروست. از اين منظر، زادگاه شاعر، شهريست غمگين و مستعد دردمندی شاعرانه و درعینحال غزلخیز، سرزمینی که اندوه روی آن سایه انداخته و روح شاعر را به سرمایش گرهزدهاست.
(مگو از آفتاب - از آن شکوه گرم رؤیایی-/ که من همزاد سرمایم، که من فرزند تبریزم) (ص12)
حسیننیا در راستای این پیوستگی عمیق، گاه دلتنگیهایی را به شعر میکشد که ناشی از مسائلی مربوط به زادگاهش هستند. مثل شعری که به یاد سوختگان قطار تبریز- مشهد خلق شدهاست.
تلمیح در شعر او از بسامد خوبی برخورداراست؛ چه در زمینۀ اشاره به ماجراهای تاریخی و چه اشاره به متون دینی. او همچنین تلاشکرده که آنها را به گونهای متفاوت بیانکند:
(به خون خویش غلتیدند خیل آرزوهایم/ شبیه سرزمین مانده از تاراج چنگیزم) (ص11)
و:
(شاید به قعر چاه کشد داستان من/ از نابرادران حسودم بعید نیست) (ص32)
با یک مطالعۀ اجمالی میتواندریافت که توانایی شاعر، در تصویرگری و یا فضاسازی نیست، بلکه مضمونسازی است که او حضوری فعال دارد با نگاه متفاوت به عناصری که در شعر، بسیار دیده شدهاند:
(ای دست کودکانۀ سالی که میرسد/ سنگی به شیشۀ شب اندوه ما بزن) (ص52)
و:
(دیریست راه عشق ندیدهست رهروی/ باید تکاند از تن این جاده گرد را) (ص57)
همچنین:
(سلام پیک بشارت به خاک خشک زمین/ رسیدی و گره از بخت باغ واکردی) (ص35)
(ما آینهها بعد تو در جامۀ آهیم/ ما حسرت هر پنجرۀ چشمبهراهیم) (ص37)
این مضمونسازی و تلاش برای کشف، در کنار جذابیتهایش گاهی میتواند شاعر را از انسجام در محور عمودی شعر دورکند و به سمت بیتمحوری سوقدهد؛ مسئلهای که حسیننیا بر آن فائق آمده. لذا شعرهای این مجموعه محور عمودی و پیوستگی نسبتاً خوبی دارند؛ با اینکه شاعر بیشتر تلاشش را خرج استحکام بیتها و محورهای افقی شعرش کردهاستف تناسبات معنوی واژگان درونبیتی شاهدی بر این مدعاست. در قوتبخشیدن به یکپارچگی محور عمودی نیز، نقش ردیف -مخصوصاً ردیفهای اسمی- تاحدودی قابل تأملاند.
تلاش برای ترکیبسازی و ایجاد توهم تصویر به کمک ترکیب واژگان از مسائل شایع در شعر جوانان است. در شعرحسیننیا هم ترکیبهایی از قبیل «راه عشق»، «بخت باغ» و «جامۀ آه» هست، اما کم و همین کمبودن امیدوارکننده است.
شعرها به لحاظ موسیقیایی از تنوع نسبتاً خوبی برخوردارند و31 شعر این مجموعه در ده بحر عروضی سروده شدهاست. در مواردی هم، شاعر در وزنهای بلند (از نوع وزنهای مطلوب سیمین بهبهانی) طبعآزمایی کردهاست. اما در مقایسه با شعرهای کوتاهترِ کتاب و با نگاهی غیرانضمامی به بیتهای موفق هر شعر، میتوانگفت که در وزنهای کوتاهتر، بهتر توانسته مفاهیم و تصاویر را جمعوجور کند و به ترسیم ناگفتههایش بپردازد و این هم تاحدودی طبیعی است؛ چون آن وزنها بیشتر برای روایت و یا توصیف فضاهای خاص مناسب است که شاعر مجال بیشتری میطلبد، اما پروردن مضمون به آن مقدار فضا نیاز ندارد؛ پس اگر قرارباشد بر او خردهبگیریم، از این منظر خواهدبود که چرا به روایت و فضاسازی و توصیف موقعیتهای خاص کمتوجه است.
در مورد موسیقی کناری (ردیف و قافیه) شاعر کوشیدهاست که متنوع بنویسد. در چندین مورد هم شاهد به کار بردن ردیفهای خاص هستیم که تا حدودی موفقاند.
(با من چه بضاعت به جز این یک دو قلم شعر؟!/ هر صبح و شب و خوب و بد و شادی و غم شعر/ تا جان و دلم در غزلی تازه بسوزد/ در آتش من باز بدم باز بدم شعر!) (ص33)
(ای دستهایت گرم، نانت گرم، جانت گرم/با من بمان مگذار سرما سهم من باشد/ از من گرفتی یکبهیک دلبستگیها را/ ای زندگی! این مرد اما سهم من باشد) (ص60)
اما در مواردی سپردن اختيار و عنان مضمونسازي و امتداد غزل به دست قافيه یا ردیف، میتواند از لذت تازگی آن بکاهد؛ مثلاً بهکاربردن واژۀ نرده به عنوان میلۀ قفس، تنها به بهانۀ قافیه شدنش با برده و پرده:
(در این قمار با قفست خوگرفتهای/ از عرصهای فراسوی این نرده دم مزن) (ص30)
نقطۀ قوّت شعرهای«مرا صدا کردی» صمیمیت و طبیعتگرایی شاعر در بیان مفاهیم عاشقانه و اجتماعی و مضمونپردازیست.
اما در مورد زبان کاستیهایی به چشم میآید؛ مثلاً مواردی از لغزشهای زبانی که توانستهاند از فصاحت کلام بکاهند و سبب کمتوفیقی در ایجاد فرم سالم شوند، درحالیکه با کمی وسواس میتوانستند به مذاق مخاطب دیرپسند امروز خوشتر بنشینند. برای مثال شاعر باید تصمیم بگیرد که روا دانستنِ اینکه به جای «رد و نشانِ آن گمشده» بنویسد «آن گمشده را رد و نشان»، کمکی به زبان شعر او میکند یا نه؟ همینطور باید توجهکند که خون «از خاک» میجوشد نه «به خاک» (هنوز خون برادر به خاک میجوشد) و یا «از هنگامه» میگریزند نه «در هنگامه» (بگو با من کجا باید در این هنگامه بگریزم)
همینطور دقت در استفاده از کلماتی که تنها وظیفۀ پرکردن وزن را به عهده دارند، بهعلاوۀ حشوهایی که از یکدستی زبان میکاهند (شب باز شب تکرار نافرجام بیداری/ این قصههای هر شب و غمهای تکراری) یا تغییرات و حذفهایی که به خاطر محدودیت وزن ایجاد میشوند، مانند به کاربردن «چه صدا مانده» به جای «چه صدایی مانده» در غزل «موعود»، همینطور تلفظ «کز» و «کان» (که از خان و مان خویش جدا مانده)، (که آن گمشده را رد و نشان از که بخواهیم) و «ز» بهجای «از» در چندین مورد و مشدد شدن حروفی که در حال عادی مشدد نیستند. (وقتی ز چارگوشهاش امّید رفته است)
یا حذف رای مفعولی به سبب محدودیت وزن (تا که بیش از این زمانه استخوانت نشکند).
جا ماندن نهاد جملۀ مصراع دوم در آخر مصراع نخست نیز قابل درمانست: (من مصرعی شکسته و از یاد رفته، او/ با کولهباری از غزل ناب میگذشت)
اما نباید فراموشکرد که این مجموعه، اولین تجربۀ منتشرشدۀ شاعر است. شاعری که نشانداده حرکتی سریع و روبهجلو دارد و در سرودن غزلهای معناگرا موفق است. ذکر این موارد هم تنها برای آن است که در تجربههای بعدی برای مرمّت فرم و منسجم ساختن ساختار به کار آیند.