شهرستان ادب: ستون شعر سایت شهرستان ادب را با پنج شعر سپید از زندهیاد «مرتضی حنیفی» که امروز ما را برای همیشه تنها گذاشت بهروز میکنیم:
- من محتاجم به تماشای پیشانیات به این که در را قفل کنی و نگذاری ترکت کنم به خاطر تو یاد خواهم گرفت زیبا بودن را عزیزم برای تو خواهم مرد حتی یک سال بعد از مرگم برای تو خواهم مرد - فریاد میزدم این تنها روشی بود که میتوانستم با آن از سلول بیرون بروم - مادرم هنوز با مرگ تو سرگرم است و نیازی به خوشبختی ندارد - یادت میآید بچه که بودم ظهرها بیرون میرفتم زیر گرمای چهل درجه دستم را گود می کردم که آفتاب بتواند ادای سیب را در بیاورد بعد یک دفعه دستم را کنار میکشیدم تا روی زمین بیفتد پخش بشود بخندم...
- از عزاداری و خستگی همه شبیه هم شدهایم لباسهایمان چهرههایمان نامهایمان همهی ما شبیه هم شدهایم جنگ همهی ما را به یک اندازه میکشد پدر عزیزم! مثل تو آدمهای بدبخت زیادی را میشناسم، آدمهایی که مرگشان صدا ندارد. مصاحبه ندارد، عکس ندارد اعلام عمومی ندارد کودک یتیم اما دارد زن بیوه اما دارد و زخمی که سالم است.
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز