دو غزل غریبانه از خلیل عمرانی
من از اين کوچههای تنگ، حسرتخورده میکوچم
25 آذر 1391
11:05 |
0 نظر
|
امتیاز:
4.33 با 3 رای
شهرستان ادب: متأسفانه این دو غزل از خلیل عمرانی (جز در وبلاگ شاگرد این شاعر، مبین اردستانی) اول بار است که در فضای مجازی منتشر میشود:
من از این کوچههای تنگ، حسرتخورده میکوچم
ز آزار حسودان خسته و آزرده میکوچم
سکوت سردِ خاکستر نبودم آتشی بودم
که از این خاکدانِ تیرۀ افسرده میکوچم
چقدر از آرزو آورده بودم وقت برگشتن
به این شهری کز آن مثل کفن دل مرده میکوچم
چه پنهان از شما، من کوفه را طاقت نیاوردم
و سر در بالِ خشکِ بیپناهی برده میکوچم
صباحی چند ماندم استخوانی در گلو، اما
پگاهی با سپاهی گریه خنجر خورده میکوچم
زنده نام و نشان خلیل عمرانی
دلتنگم از نامهربانیها ای خوب! با من مهربانتر باش
زندانی ناباوریهایم زیبا! برایم بالِ باور باش
شهرِ سکوتم کو به کو دردست، غم در سکوتم پای میکوبد
فصلِ غریبم را رعایت کن، مثل شکفتن شادیآور باش
درد من اما بیخیالی نیست، از جنس اندوه اهالی نیست
بین من و دلهای زردآواز در دادگاهِ عشق داور باش
من سالها بر بیدریغی سبز، در پای دلها ریختم خود را
پیوسته با فردای خود گفتم در رویش دلها شناور باش
در روزگار نام و نان افسوس، دیگر کسی با من برادر نیست
من ماندهام با خوبی و خنجر، خواهر! برای من برادر باش
نامردمیها دیدهام بسیار، از ساکنانِ اشک و لبخندم
گستردهای در من ولی یکچند در باورم آیینهگستر باش
گفتی که برگردم ولی دیگر ذوقی برای بازگشتم نیست
تا بازگردم، مثل فروردین با قاصدکها آسمانپر باش
یک روز برمیگردم اما سرد، بر دوش نخلستانی از اندوه
آن روز بر بالین من بنشین، دلواپس فردای دیگر باش
فردا نمیدانم چه خواهم شد، عمری نماز آشفته سر کردم
برمن نمازِ دل بخوان آن روز، با شعرهایم مهربانتر باش
زنده نام و نشان خلیل عمرانی
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.
چهارشنبه, 27 اردیبهشت,1402