شهرستان ادب: در روز مبارک عید غدیر، یادداشتی میخوانیم از خانم آزاده جهاناحمدی که به بررسی ضرورت بازنویسی وقایع مهم تاریخ اسلام در قالب رمان پرداختهاند و چند نمونۀ مهم را بررسی کردهاند.
تدریس در رشتههای علومانسانی در دانشگاه برای مدرس، مواهبی دارد ازجمله اینکه برای مدرس و دانشجو حضور نزدیک به دوساعت سر کلاس و بحث و شنیدن دربارۀ مسائل نظری و انتزاعی، تقریباً امری بدیهی شمرده میشود. رشته یا درسش هم خیلی مهم نیست، چه فلسفه باشد یا تاریخ و یا جامعهشناسی، قصه همین است که گفتم.
بعد از یکسال تدریس فلسفه و منطق برای تدریس درس تاریخ اسلام که جزء دروس عمومی محسوب میشود، به دانشکدۀ فنی و مهندسی دعوت شدم. با اتکا به مطالعهها و پژوهشهای پیشین و با محوریت تجربۀ جدید دعوت را پذیرفتم، البته بدون توجه به اقتضای جدید؛ یعنی حضور در کلاسی که همۀ دانشجویانش بیش از اینکه با کلمه سروکار داشته باشند با عدد سروکار دارند. نیمساعت طرح یکموضوع تاریخی با ساختاری علمی برای آنها فشار کلاسی دوساعته را به همراه داشت. پس طرحی دیگر درانداخته و موضوعها را در قالب داستان برایشان مطرح نمودم و شد آنچه باید.
در جلسههای پایانی، مطالبه و سؤال جدی دانشجویانم ضمن تأکیدشان بر تألیف کتابی به زبان فارسی این بود که مثلاً دربارۀ واقعۀ غدیر کتابی معرفی کن که موضوع را به شکلی مستدل و داستانی مطرح کرده باشد.
هفتسال از آن روزها میگذرد و هنوز یکی از درسهایی که تدریس میکنم، تاریخ است و هنوز به ضرورت بازنویس داستانی وقایع مهم تاریخ اسلام باور دارم.
پرداخت داستانی وقایع تاریخی، یکفرصت مناسب برای جذب آن دسته از مخاطبان فارسیزبان است که به دنبالکردن مباحث تاریخی علاقه دارند، اما حوصله، ظرفیت و سواد لازم برای مطالعۀ متنهای علمی را ندارند. تاریخ مانند هرعلم دیگری گزارههای پایۀ پذیرفتهشدهای دارد که معمولاً در کتابهای تاریخی لحاظ میشود و از این جهت مخاطبانی هستند که با خواندن موضوعها در قالب مستند، خسته، دلزده و سرخورده میشوند و شاید هم اصلاً به مراد نویسنده راه نیابند.
برخی وقایع در دل تاریخ رخ میدهند و در همان مقطع هم در زمان دفن شده و بهتدریج، اما خیلیزود فراموش میشوند. این وقایع میتوانند خیلی تکاندهنده باشند، اما قدرت انتقال به زمانها و اعصار بعد را ندارند؛ چون در زنجیرۀ علل و معلولها در جایگاه علت مؤثر و تامه قرار نمیگیرند. انسان معاصر از نسلکشیهای دهشتناک تاریخ چقدر و چه چیزهایی را به خاطر دارد؟ من از حافظۀ جمعی یکملت سخن نمیگویم، مرادم واقعیتی فراتر از این است، واقعیتی حقیقی. آنچه در زنجیرهای از علت و معلولها خودش زمانی معلول واقعهای بوده، اما پس از وقوع، فارغ از عنصر زمان، تبدیل به علتی مؤثر میشود و چونان موج، هردورهای را پشت سر میگذارد.
تاریخ یکی از قدیمیترین ساختهای روایت است. تاریخ تا پیش از گرایش به روشهای کمی معمولاً در قالب روایت نوشته میشد و تا پیش از سدة نوزدهم میلادی، بخشی از ادبیات به معنای کلی به شمار میآمد و همچون دیگر شکلهای داستانی از میراث فن بیان کلاسیک بهره میبرد. تاریخ بیهقی و جهانگشای جوینی در ادبیات فارسی، نمونههای خوبی از تاریخ روایی هستند و چنان با ویژگیهای داستانی آمیختهاند که بهسختی میتوان آنها را در یکی از حوزههای تاریخ و یا داستان جای داد. درحقیقت، تلاش برای جداکردن این دوحوزه، غالباً بیهوده بهنظر میرسد؛ چون حداقل وجه تشابه تاریخ روایی و روایت داستانی، وجود راوی و طی دورة زمانی در روند روایت است.
تاریخنگار و داستاننویس با یکمسئلۀ اساسی روبهرو هستند و آن اینکه نشان دهند چگونه موقعیتی که در آغاز یکمجموعه زمانی رخ میدهد، در پایان به موقعیتی دیگر میانجامد.
جامعۀ ایران با تشیع پیوندی غیرقابل انکار دارد. تاریخ تشیع را با خون نوشتهاند. خونهای بهناحق ریخته در طول تاریخ شیعه، روح جمعی شیعیان را حول اتفاقهای محدود، اما ویژهای گرد آورده است. از رحلت رسولاکرم (ص) تا ماجرای سقیفه و فرق شکافتۀ اولین امام، جگر پارهپارۀ سبط اکبر و ابرواقعۀ عظیم عاشورا، ذهن شیعیان درگیر اقتدار مظلومانۀ پیشوایان خویش است. یکی از نشانههای درگیری ذهن شیعیان با این موضوعها تبلور روح جمعی آن در پاسداشت واقعۀ عاشورا است.
و حالا سؤال اساسی این است که چندرمان مهم و قوی دربارۀ این وقایع داریم؟ چه تعداد روایت در قالب داستانی از این موضوعها وجود دارد؟
باید توجه داشت روایت داستانی از تاریخ اسلام به دوگونه امکانپذیر است؛ اولین شیوه که راحتترین شکل هم هست این است که نویسنده به سراغ شخصیت میرود و او را در قالب داستان به خواننده میشناساند. هستۀ مرکزی در این داستانها فرد است که معمولاً از حضرات معصومین علیهمالسلام و یا صحابۀ ایشان هستند و همهچیز اعم از آدمها و وقایع، حول این شخصیت تعریف میشوند. بهعلاوه اینکه بهواسطۀ وجود عنصر عصمت، امکان خلق شخصیتهای خاکستری وجود ندارد. در این بخش بیشترین آثار برای گروه سنی نوجوان نوشته شده است. «چهاردهقصه از کودکی معصومین»، «باغهای همیشهبهار»، «چه شمشیر زیبایی» و «یکباغ لبخند» از این دست آثار هستند.
در زمینۀ رمان بزرگسال نیز «آن یتیم نظرکرده»، «رمانی به زبان فارسی دربارۀ زندگی پیامبر اسلام (ص)» نوشتۀ محمدرضا سرشار (رضا رهگذر) و «وقتی دلی» از محمدحسن شهسواری با محوریت زندگی مصعببنعمیر، صحابی پیامبر اسلام، از نمونههای شناختهشدهتر هستند.
اما شیوۀ دومین، نوشتن از وقایع است که کاری پیچیدهتر و دشوارتر بهنظر میرسد. در این نوع روایت داستانی، مرکزیت کار بر روی واقعه است و همهچیز حتی آدمهای فعال و مؤثر داستان، حول این واقعه و نسبت با آن تعریف میشوند و معنا مییابند. محوریت وقایع، مدیریت و کنترل قویتری را طلب میکند تا نویسنده بتواند همۀ آنها را با تلفیق عناصر داستانی در خدمت تبیین حادثۀ موردنظر دربیاورد. قوۀ تخیل باید در خدمت روایت تاریخ دربیاید و بااینحساب، رعایت قواعد در عین حفظ راستی واقعه از اقتضائات این مسیر است. رمان «نامیرا» مشهورترین اثری است که درباره و حول محور واقعه بهقلم «صادق کرمیار» به چاپ رسیده است. حادثۀ عاشورا بیتالغزل این رمان است.
رمان «حاء، سین، نون» روایتی است از زندگانی امامحسنمجتبی (ع)، در بستر زمانی شهادت حضرت امیر و آغاز خلافت امام تا شهادت ایشان و محوریت موضوع صلح میباشد.
در سال جاری هم شاهد رونمایی اولین اثر داستانی دربارۀ جنگ صفین بودیم. «پس از بیستسال» با تکیه بر تحقیقات گسترده از کربلا آغاز میشود، اما با برگشت زمانی به جنگ صفین میرسد (همان زنجیرۀ علت و معلولهایی که در ابتدای این یادداشت اشاره کردم).
بیش از این مواردی که اشاره شد، رمان قابلتوجهی در دست نداریم. بهنظر میرسد رماننویسان ایرانی نسبت به ظرفیت حاضر در تاریخ اسلام بیتوجه هستند و یا ملاحظههای پژوهشی از جهت زمان و مسائل مالی، مانع جدی برای ورود قدرتمند در این عرصه است.
تا این زمان بیشترین تمرکز بر روی شخصیت حضرت رسولاکرم (ص) و واقعۀ عاشورا بوده است. درحالیکه این تاریخ درام و خونین، ظریفت خلق داستانهای بیشتری دارد.
پ.ن: بهانۀ نگارش این یادداشت، جستجو برای رمانی دربارۀ واقعه غدیرخم بود. دستان خالی ما انگیزهای شد تا به زبان ساده بر ضرورت این امر تذکاری داده باشیم.
نویسندۀ این یادداشت، ادعای احصا و بررسی کل رمانهایی که دربارۀ تاریخ اسلام نوشتهشده را ندارد.