از کتاب «مرور پنجرهها»
من... کار... مترو... | شعری از سیدوحید سمنانی
19 آبان 1398
21:18 |
1 نظر

|
امتیاز:
5 با 4 رای
شهرستان ادب: ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب «مرور پنجرهها» سرودۀ «سیدوحید سمنانی» بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است.
در برزخم، آری میان خواب و بیداری
مثل كما مابین مرگ و زندگی جاری
در برزخی سربی دلم پرواز میخواهد
یک آبیِ دلکنده از این چاردیواری
من... کار... مترو... کار... مترو... کار... مترو... کار...
دلگیرم از این روزگار تلخِ تکراری
این کارمندی - خدمت بیمزد و بیمنت –
این نسخه زیبا و امروزین بیگاری
یادش بهخیر آن روزها بیآرزو بودم
بیآرزو یعنی زمانی که تو سرشاری –
از عشق، از آیینه، از لبخند، از خورشید
امروز من دلتنگم و آیینه زنگاری
با این همه جز عاشقی راهی نخواهد رفت
فرهاد اگرچه پیش پایش کوه بگذاری