شهرستان ادب: در تازهترین مطلب ستون شعر سایت شهرستان ادب، «مجید رضایی» در یادداشت خود به معرفی «غزل زندگی کنیم»؛ گزیده غزلهای استاد «محمدعلی بهمنی» پرداخته است. در ادامه این یادداشت را بخوانید:
روزی که نیما یوشیج پرچم نوگرایی خویش را افراشت بسیاری از مدافعان ادبیات سنتی در مقابل او صفآرایی کردند؛ مقابله ایشان با نوگرایی نیما تا جایی پیشرفت که از هیچ تلاشی، حتی فحاشی، افترا و تخریب، فروگذار نکردند.
با این وجود حرکت نیما در زمان حیات خود شاعر به ثمر نشست و ادبیات نوین در کنار ادبیات سنتی به جایگاهی پذیرفته شده دست یافت؛ جایگاهی که هرچند مدافعان ادبیات سنتی، گاه تا هنوز به آن بیباورند اما این بیباوری به هیچ عنوان نتوانست واقعیت نوآوریهای نیما را مخدوش میکند.
در جبهه مقابل سنتگرایی محض، عدهای به حمایت از نیما برخاسته بودند که شاید در خیالشان هم نمیگذشت که روزی دستاوردهای نوین نیما در فرم و زبان با چارچوب قالبهای سنتی به توافق برسد. در هرصورت شکی نیست که دست کم یکی از نمودهای نوآوری نیما، در چارچوب قالبهای سنتی از جمله غزل به نمود رسید.
اگرچه نخستین تلاشها برای طرح نودرانداختن در غزل را میتوان تا زمان مشروطه عقب کشید و نخستین زمزمهها برای رهایی این قالب از تکرار و ایستایی در چارچوب مبانی مکتب بازگشت را تا آن دوران مسبوق به سابقه دانست اما شکی نیست که تولد نیما غزل کلاسیک را تا جایی تحت تاثیر قرار داد که تحول در غزل، تحولی فراتر از زبان باشد، تحولی که با تغییر نگاه و گریز از طرح مبانی سنتی عاشقانه و عارفانه همراه بود، فضایی که شاعر به خود اجازه میداد در همین قالب کلاسیک از اجتماعی بگوید که در آن میزید و از جهانی بگوید که آرزوهای مدنی و دغدغههای اعتقادی مردم را میشد از لابلای کلمات آن لمس کرد. از همین روست که تحول غزل معاصر بیش از آنکه ممنونِ زبان نرم و تازه حمیدی شیرازی، شاعرانگیهای رهی معیری، شوریدگیهای سایه و حافظانگیهای شهریار باشد، مدیون نامهایی است که در تحقیق ریشهیابی دگردیسی غزل امروز نمیتوان بیتفاوت از کنارشان گذشت. در این راستا به نام شاعرانی برمیخوریم که تقریباً در تمام تحقیقات غزل نوین فارسی مشترکاند؛ منوچهر نیستانی، حسین منزوی، سیمین بهبهانی و محمدعلی بهمنی.
بیشک استعداد، درک موقعیت و نیازسنجی دقیق این اسامی در تحول غزل موثر بودهاند و البته هر کدام در حوزهای مشخص زمینهساز بخشی از تحولات این قالب. در این میان شاید در نگاه اول محمدعلی بهمنی شاعری باشد که بیش از دیگران به سنتهای ادبی پایبند بوده است. شاعری که در عرصه غزل غالباً او را با عاشقانههایش میشناسند؛ موضوعی که اساس غزل سنتی به شمار میرود. با این وجود گزیدهای از غزلهای این شاعر از سوی موسسه شهرستان ادب منتشر شده است که این اندیشه را چالش میکشد؛ گزیدهای که با یک گزینش دقیق، در یک کتاب هم نمایانگر تواناییهای ادبی شاعر است و هم نمایشگر بیچون و چرای جهانبینی او.
نیما کوشید که شاعر در زمان خویش زندگی کند و با عدم توقف در من شاعرانه خویش، از عشق، انتظار و درد جامعه خویش سخن بگوید. اتفاقی که در گزیده مذکور افتاده و تصویری متمایز اما شفاف از شاعر به نمایش میگذارد، شاعری که نه تنها در برابر اتفاقات جاری در جامعه منفعل نیست بلکه دردمندی و حس مسئولیت در برابر جامعه در عمق ابیات آن به چشم میخورد. و به راستی درک بیت زیر در سایه درک حقیقت سطور بالا میسر میشود:
جسمم غزل است اما روح همه نیماییست
در آینه تلفیق این چهره تماشاییست
غزل زندگی کنیم نام گزیده غزلهایی از این شاعر تواناست که از سوی دو شاعر خوشذوق، مبین اردستانی و محمدحسین نعمتی، دستچین شدهاند. وقتی کتاب غزل زندگی را ورق میزنیم به اشعاری برمیخوریم که در کنار اشعار مشترک، در دیگر گزیدههای دفتر شاعر دیده نمیشوند و این تفاوتها سنگ بنای تفاوت این گزیده، با دیگر گزیده غزلهای این شاعر است. تنوع نامها و فضاهایی که دلیل سرایش غزلها بودهاند دلیلی است بر صحت این ادعا.
ادعا و انتظاری بیهوده است که با مرور گزیدهای از غزلهای یک شاعر بتوان توامان به ارزیابی ارتفاع خیال، عمق اندیشه و وسعت جهانبینی او دست یافت اما با این حال، این دفتر میتواند مخاطب را بیهیچ نگاه متعصبانهای به هفتتوی پنهان دنیای شاعر راه دهد. از این روی صاحب این قلم با اطمینانخاطر مرور این دفتر را به همه علاقمندان غزل امروز و اشعار استاد بهمنی توصیه میکند. سایه استاد مستدام باد!