شهرستان ادب: به مناسبت سوم شعبان، روز ولادت حضرت سیّدالشّهدا، امام حسین (ع)، قصیدهای میخوانیم از مرحوم آیتالله محمّدحسین غروی اصفهانی (مشهور به کمپانی) که در آن به مدح این امام بزرگوار پرداخته است. بیا به بزم حسینی و بشنو از عشّاق به گوش هوش، نوای حجاز و شور عراق بکن مشاهدۀ شاهدان شهد سخن بنوش می ز کف ساقیان سیمینساق به یاد مولد سبط دوم، امام سوم فتاده غلغله از شش جهت ز سبع طباق فلک ز ثابت و سیّار از برای نثار نهد لئالی منثوره را عَلَی الأطباق بر اوج چرخ مناطق به تهنیت ناطق بود معاینه جوزا، غلام بسته نطاق سرود زهره به تبریک حضرت زهرا چنان به نغمه که شد مشتری ز طاقت طاق خطیب عالم ابداع داد دادِ سماع که لایزال به رقص است این بلند رواق عطارد از پی انشای تهنیت رمزی نگاشت بر صفحات صحایف آفاق ز ذوق بادۀ وحدت به شکر این نعمت تمام عالمیان را چو شکّر است مذاق نمود طلعت اسعد به طلعت میمون چو نور لمیزل از مشرق ازل، اشراق زدند کوس بشارت ز ملک تا ملکوت به یمن حضرت شاهنشه علی الاطلاق سلیلِ عقل نخستین، دلیل اهل یقین دوم خلیفۀ جدّ و پدر به استحقاق ز مصدر احدیت وجود او مشتق جمال مبدأ کل را به منتهی مشتاق لطیفۀ دل والای معرفتزایش صحیفۀ کرم است و مکارم اخلاق رموز نسخۀ وحدت ز ذات او مفهوم نکات مصحف آیات را بود مصداق جمال شاهد بزم «دَنی» و «أو أدنی» فروغ شمع حقیقت، مقام استغراق به همّت نبوی، شاهباز، گاه عروج به صولت علوی، یکّهتاز، گاه سباق قضا ز منشی دیوان او گرفته قلم قدر ز طفل دبستان او برد اوراق مدار ملک حقیقت، مدیر فُلک فَلَک محیط عشق و محبّت، مشوّقالاشواق ملیک مملکت بردباری و تسلیم ولی عهد وفا در قلمروی میثاق به چهره، فالق صبح هدایت ازلی به تیغ تیز، رئوس ضلال را فلّاق ز تیغ سرفکنش «کلّ باطلٍ زاهق» حق از بیان حقایقنشان او احقاق ز فیض رحمت او قابضالارواح به خوان نعمت او بنده قاسمالارزاق ملائک از سر حیرت شواخصالابصار ملوک بر سر ذلّت، نواکسالاعناق نیافت بر در او رفرف خیال، مجال براق عقل چو دیوانه در عقال و وثاق شها! به طور تو «خرّ الکلیم مغشیّا» به یک تجلّی و از یک عنایت تو، افاق تجلّی تو در آیینۀ وجود نمود هزار نقش مخالف به چشم اهل وفاق گل حدیقۀ معنی نه وصف صورت توست نه نعت غرّۀ غرّاست قرّهالاحداق ظهور غیب مصون، سرّ مطلق مکنون بود ز وصف برون «و البیان لیس یطاق» مرا چو نیست به نیل معانی تو رهی سخن درست نباشد بدین طریق و سیاق همین بس است که خون تو را خداست بها از آنکه بهر عروس شهادت است صداق مال یار تو را بود کعبۀ مقصود منای عشق تو میدان جنگ اهل شقاق مقام قدس تو و خیل بندگان رهت بطون اودیه بود و ظهور خیل عتاق ز اهل بیت بود «الوداع» بانگ سماع شب وصال تو با دوست بود روز فراق بر اوج نیزه عروج تو از حضیض زمین سر تو سرّ پیامبر، سنان نیزه براق
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز