شهرستان ادب: محمّدعلی بهمنی، از سرآمدان شعر معاصر پس از انقلاب اسلامی است که اهالی شعر او را با غزلهای زلال عاشقانهاش و با ترانههای روانش میشناسند. به مناسبت زادروز این شاعر نامدار، غزلی از وی را میخوانیم؛ غزلی که شاعر در آن، به جستجوی خویشتن خویش در آینه پرداخته است.
میپرسد از من كیستی، میگویمش امّا نمیداند
این چهرۀ گمگشته در آیینه، خود این را نمیداند
میخواهد از من فاش سازم خویش را، باور نمیدارد
آیینه در تكرار پاسخهای خود حاشا نمیداند
میکاودم، میگویمش چیزی از این ویران نخواهی یافت
كاین در غبار خویشتن، چیزی از این دنیا نمیداند
میگویمش گمگشتهای هستم كه در این دور بیمقصد
كاری به جز شب كردن امروز یا فردا نمیداند
میگویمش آنقدر تنهایم كه بیتردید میدانم
حال مرا جز شاعری مانند من تنها نمیداند
میگویم و میبینمش، او نیز با آن ظاهر غمگین
آنگونه میخندد كه گویی هیچ از این غمها نمیداند