شهرستان ادب: به مناسبت دومین شب از لیالی قدر، غزلی تازه از علیمحمّد مؤدّب میخوانیم که به مولای متّقیان، علی علیهالسّلام تقدیم شده است.
دنیا مجال بوسه به خاک در علیست
باغ بهشت، منظرۀ دیگر علیست
کعبه بنا شد از جهت اوّلین دمش
مسجد مبارک از نفس آخر علیست
پرواز او فراتر از این آسمان ماست
قدر آن شبی که درخور بال و پر علیست
شاهنشهی که پینه به نعلین خویش زد
در حیرت است چرخ که این کشور علیست
هر خطّ عهدنامة مالک سؤالهاست
کو مهتری که خاک پی اشتر علیست؟
تا هست عدل از نمک خندههای او
آبادی بهشت هم از کوثر علیست
آنجا که علم آدم و خاتم به هم رسید
قلب سلیم و خاطر روشنگر علیست
صفّین را ببین و دلش را به نیزهها
تا بنگری که غربت و غم لشگر علیست
بر نیزه رفت اصغر و اکبر، غریب نیست
پیداست تا همیشه که دعوا سر علیست
زینب، بزرگ بتشکن کوفه و دمشق
پیغمبر خداست، نه! پیغمبر علیست
من هم فتاده ذوق سلیمانیام به سر
چشم گدا به خاتم انگشتر علیست